ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چند سال قبل، انتخابات شورای شهر، یکی گفت: فلانی هم خودش رو کاندید کرده واسه شهر( شهرستان) خودشون ، گفتم : مگه سابقه اجرایی داشته؟! چون میدونم که پدرش ملاک بود و این اجاره ها رو میگرفت و میخورد، با تحیر اون آدم که شاغلِ و فوق لیسانس فلسفه از یکی از معتبرترین دانشگاههای کشوره، در جوابم گفت: ما باهاش مسافرت رفتیم خیلی حواسش هست میتونه از پسش بر بیاد! ( سعی کنید خوش سفر به نظر برسید):/
از زمانی که واجد شرایط رای دادن بودم سه دوره برای انتخابات ریاست جمهوری رای دادم که خوشبختانه، دو دوره اش اونی که بهش رای دادم رای نیاورد .
دفعه آخر ، شب قبل انتخابات ،خونه پسرداییم شام دعوت بودیم ، از من اصرار و از اون انکار، گفتم هیچ انتظاری ندارم ازش، فقط میخوام حافظ رای ما باشه و دیگه هیچی ، بقیه به ظاهر بی توجه، اما توی سکوت به بحث من و اون گوش میدادن ، موقع خداحافظی مامانم که اصولا رای نمیداد و توی این باغها نبود، گفت : فردا چه ساعتی بریم رای بدیم ؟ خانم داییم و اون یکی پسرداییم هم گفتن ما میاییم ، فردا صبح خوش و خندون ۴ نفری رفتیم رای دادیم و رپرتاژش هم گذاشتم توی اینستا که 《ماییم و نوای بی نوایی، بسم الله اگر حریف مایی》
رای ها رو خوندن ، چیزی نزدیک به جمعیت یه کشور مثل تایوان یا سوریه به اون آدم رای داده بودند ، موفق شده بود .
فکر کن یه کشور اندازه تایوان پشتت باشن و ببریشون لب چشمه و لب تشنه برگردونیشون ، یه مَن بری و صد من برگردی ، اول فکر میکردم میخواد و نمیشه ، بعد دیدم نه! نمیخواد! اصلا نمیخواست . اگه اعتقادی داره واقعا دِ ین بمونه گردنش که هزار، نَه ،میلیون ها امید رو نا امید کرد . دین اون سه نفری که من بردمشون هم گردن من .
پ.ن : گویا ۸۰ نفر رفته بودن نام نویسی ، اعتماد به نفسها تو حلقم واقعا!! چی میشه که فکر میکنند پتانسیلش رو دارندشاید اونهام خوش سفر بودن!