پنجره های خونمون ، دو لنگه با کتیبه است ،( دو لنگه پایین و کتیبه ای بالا) بعد نمیدونم طراح و نصاب چی فکر کردن ، میرم کنار پنجره ، پنجره رو باز می کنم ، قسمت پایینش ، از کمرم پایین تره ، یعنی فرضا بخوام ببینم تو کوچه چه خبره ، ممکنه پرت شم وسط کوچه ، بنابراین اگه بخوام چیزی رو ببینم ، برای ایمنی، باید برم عقب و مثل چاقوی تا شو ، ۹۰ درجه خم شم که سرم بیاد تو درگاه پنجره . هره اش هم اندازه یه کفه دسته .با این اوصاف ، همسرم هیچ وقت نمیذاره اگه کسی اومد تو کارهای خونه کمکمون ، شیشه ها رو از بیرون پاک کنه ، دائم سفارش می کنه و منو از اتفاقی که ممکنه بیفته می ترسونه!
خودمون چطور قسمت بالایی رو پاک می کنیم ؟ خیلی عاشقانه! ، یه جوری مدل وایسادن رز و جک تو تایتانیک . اونجا که میرن جلوی عرشه ، ایشون منو نردبون رو با هم میگیره تا بتونم شیشه رو پاک کنم.
اصراری ندارم برای پاک کردنش ، یه جورایی مجبور میشم پاک کنم ، چون مامانم مامور بهداشته :|
خودش هم از این کارها زیاد کرده ، یه زمانی که خونمون ویلایی بود ، نردبون گذاشته بود، داشت از تو آشپزخونه، شیشه های داخلی نورگیر رو پاک می کرد ، منم داشتم تلویزیون نگاه می کردم ، صدای افتادن یه چیزی اومد ، چند لحظه بعد برگشتم سمت آشپزخونه ، دیدم مامانم از نرده های حفاظ نورگیر آویزونه و نردبون سر خورده و دیگه زیر پاش نیست . اصلا داد و بیداد نکرده بود ، انگار از ترس شوک شده بود ، فقط اون حفاظ رو گرفته بود ، دویدم تو آشپزخونه ولی دستهام به شدت می لرزید ، نردبون رو صاف کردم و گذاشتم زیر پاش ، اومد پایین . رنگش سفید شده بود ، حال خودمم خراب بود.
الان میشینه تو جمع از این شیرین کاریهاش تعریف می کنه ، اون قدر آمارش زیاده شبیه استندآپ کمدی میشه.
سلام
از نرده آویزون نشدم اما اون سکوت و تلاشو درک میکنم!
امیدوارم تکرار اون صحنه تایتانیک همیشه توی خونه تکرار بشه البته بدون نیاز به پاک کردن شیشه!
سلام ، خدا رو شکر ، امیدوارم برای کسی پیش نیاد.
بدون نردبون و شیشه دیگه از ما گذشته ، ان شالله برای راد.
همه مامان ها مامور بهداشت هستن
خدا رو شکر تا به الان به خیر گذشته. تمیزکارى هاى مامان
تصور اون. صحنه تایتانیک زیبا بود
عمومیت داره ؟!!
بله خدا رو شکر.
کاش از این دستگاهها که شیشه ها را پاک میکنه بخری، آمارش را به ما هم بدی و همه از دست این شیشه های غیرقابل دسترس راحت بشیم
خدا رحم کنه به اونا که خانه تکانی را به سلامت خود ترجیح می دهند.خانمی را می شناسم که شب آخر زندگیش آخرین کارهای بر زمین مانده را انجام داد و صبح روز عید به دیدار معبود شتافت و خوشحال که کاری بر زمین نمانده با افتخار به خود حتی حوض خانه شسته شده بود و ماهی های قرمز در ان شنا می کردند و گل های شب بو بر لب حوض
آخی ، بنده خدا ، یاد فیلم طبقه حساس افتادم . پانته آ بهرام داشت میمرد ، شعله گاز رو کم کرد . رضوان جون ولی باور کنید اونی که حساسه حتی از اینکه بعد مرگش فک و فامیل بیان خونه رو کثیف و بهم ریخته ببینند ناراحت میشه ، روحش شاد.