هیچ



کلاس نقاشی/ طراحی  رو دیدید حتما  ، یه سوژه/ مدل  وسطه  ، دور تا دور آدم نشسته ، هر کسی بر اساس زاویه دید خودش،  اون رو می کشه ، همه دارن یه سوژه رو میکشند ولی چون جاهای مختلف نشستن در نهایت نقاشیها شبیه به هم نیست ، مگر کسانی که کنار هم نشستن.

وقتی یه پستی می ذارم ، یه سری محبت می کنند ، وقت میذارن کامنت میذارن ، زاویه نگاه خودشون رو می نویسن ، یه موقع هایی با نگاه من در تضاده ، یه موقع هایی میفهمم جور دیگه ای هم به نظر میاد و میشه جور دیگه هم نگاه کرد. یه موقع هایی متوجه شدم که بیانم مشکل داشته  و اصلا منظور رو نرسوندم  ، یاد می گیرم . 

قبل از پستی که با عنوان 《 بعدا نوشتی که مهمتره》 منتشر شد ، یهو پیام های خصوصی   پیک  گرفته بود که بیشتر از اینکه به نظر بیاد طرف میخواد نظرش رو بده ، احساسم این بود که میخواد جدل کنه ، از اون بدتر وقتی بود که مثلا یه نفر کامنتی گذاشته بود که به مذاق کسانی خوش نیومده بود ، طرف اومده بود تو پیام خصوصی میگفت این مطلب رو بفرست برای فلانی ، بعد ادبیات مستهجن! منم بال نداشتم نامه ببرم بدم به فلانی که کامنت گذاشته ، فحش ها رو می خوندم  و بعد دیلیت می کردم! اجبارا اون پست رو نوشتم  و ماجرا تموم شد. البته هنوز سئواله برام چرا تو پیام های خصوصی ؟!!!! چرا؟


میخوام اینو بگم ، یه موقعی نظر ما شبیه به نظر بقیه نیست ،هیچ اشکالی نداره ، چون این نقطه ای که هر کدوم  ما هستیم ، محصول تجربه منحصر به فرد خودمونه ، خونواده ، تحصیلات، فرهنگی که توش رشد کردیم ، اتفاقاتی که پشت سر گذاشتیم ، ارزش ها ، تعصبات و ....  تو بوجود اومدن این ( من نوعی) موثره ، پس طبیعیه که خیلی جاها اختلاف نظر داشته باشیم .

منو خواهرم از یه پدر و مادر و یه فرهنگ ، نگاه سیاسیمون با هم فرق داره ، دلیل اصلیش  شاید  اینه که ما متعلق به دو دهه مختلفیم! در حدی که همسر بهم گفت : مگه شما تو اتاق فکر ... پستی دارید که با هم بحث می کنید؟! بینتون به هم میخوره ها! و چون خواهریمون مهمتره تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت بحث سیاسی نکنم !


 پیام خصوصی میدید و می گید با نظر فلانی مخالفید ، اشکالی نداره ، نمیخوام  عقدتون کنم  که نگران بشم با هم سازگار نباشید. ولی چرا با حرف رکیک و ادبیات سخیف و تحقیرآمیز میگید؟! شما هم نظرتون رو بنویسید، بذارید از زاویه دید شما هم موضوع رو بخونیم. بفهمیم هیچ مطلقی وجود نداره .( شکر! خدا ما رو به عنوان رسولی انتخاب نکرد ، وگرنه صدمون رو میذاشتیم )


براتون آرامشی از جنس اون لحظه،  که تو یه روز خلوت نشستید کنار دریا و به آبی  بی کرانش نگاه می کنید و باد خنکی میاد و تنها صدا ، صدای رفت و برگشت موجهاست و لحظه ای می رسه که  حس می کنید شُدید جزئی از این کل  ، آرزو می کنم.





نظرات 10 + ارسال نظر
خاموش یکشنبه 24 فروردین 1404 ساعت 13:58

خوب شما فقط انگشت اتهام گرفتی سمت اونی که فحش داده تو قضاوت کردنت بی طرف باش گاهی اینقدر با حجم از بیشعوری پیچیده شده در ادب مواجه میشیم که واقعا به جز فحاشی عکس العمل آرامش موج دریا دادن سخته فقط نیایی بگی تو فحش دادی پیام خصوصیه کلا ندادم فقط همینجا بهت میگم بی طرف قاضی باش دو طرفه قضاوت کن بعضی از حرفها هست درسته ولی چاشنی فحش داره اینجا ایرانه ! آلمان غربی نیست که قانون محکم حکمفرما باشه قانون حاکم بر ایران خشونته اینو بزار گوشه ذهنت بعد طرفو محکوم‌کن

ببین فحش رو به کی داده؟ آروم میشه اگه به اون طرف تو خصوصی من فحش بده؟ مثل گفتن حرف به آب ؟ باشه ، اگه کمکی میکنه بده.
بی تعارف لطف کردی که حرفت رو همین جا گفتی . در حد و اندازه قضاوت نیستم واقعا ! میگم میفهمم آدم عصبانی میشه ، یه بنده خدایی هست که وبلاگ می نویسه ، اون قدر از چیزی که نا خوداگاه تبلیغ می کنه و به شکل دستاورد حرف میزنه بدم میاد که نگو !! چاره چیه ؟! یا باید برم زیر پستش کامنت بذارم که چرت میگی ، یا برم به کسایی که وبلاگ دارن و کامنت میذارن و براش آرزوی خوب می کنند بد و بیراه بگم( تصورش جالب بود ، چون خیلی ها هستند) هل من مبارز؟!، یا اینکه به احترام اعصاب و روانم صفحش که بالا میاد رو نخونم. خوب قطعا سومی رو انتخاب می کنم.
مرسی که نظر دادی

پری یکشنبه 24 فروردین 1404 ساعت 10:09

باید بگی چی بوده حرفای رکیکش؟ هی میخوام مزاحم نشم انگار نمیشه یعنی ما را به شدت کنجکاو کردی اون کامنت چی بوده و اون رکیک های خوشمزه چی بوده؟ چقدر خندیدم
کاش کامنت این مریم نازنینو میزاشتی بچه ها پشت پرده های وبلاگتون چه خبره؟ از فضولی بی خواب شدیم
الف پلف میدونی شاید به اون شخص دسترسی نداشته واسه همین به تو پیام زده که بهش برسونی اونجاش که میگی رکیک وای خدایا فقط دارم میخندم یه چیزی بوده که اینجوری عصبانی شده من خودمم از بعضی ها خوشم نمیاد حرفهاشون غیرمنطقی هست قبول داری؟ فقط میخوان زیر پست هات یه ابراز خودی بکنن. کامنتهای رضوان جون خیلی قشنگن کلا البته بچای اصفان پرچشمون بالاس

سلام . اون قدر ایموجی خنده گذاشتید که ناخودآگاه خندم گرفت
باید بریم استادیوم
متوجه ام که دسترسی ندارن و عصبانی میشن ولی واقعا منم دسترسی ندارم ، فقط چشم و گوشم باز میشه
از منم خوشتون نیاد اشکالی نداره ، من تو خیابونم ممکنه یکیو ببینم ازش خوشم نیاد یا یکیو ببینم خیلی ازش خوشم بیاد.
ولی آدمها باید جرات کنند حرفهاشون رو بزنند ، به نظرم تا زمانی که یکی داره محترمانه حرفش رو میزنه هیچ اشکالی نداره اگه شبیه به ما فکر نکنه و حرف نزنه ، امروز داشتم فکر می کردم یه روز ما حتی این تن رو میذاریم میریم ، یعنی هییییچ چیزی متعلق به ما نیست و ما اینقدر تعلق خاطر به همه چیز داریم و با یه تعصبی با هر چیزی مواجه میشیم ، اول خودم رو میگما ( گفتم لابه لای حرفها به خودم یه چیزهایی رو یادآوری میکنم)، دم همه اصفهانی ها گرم ، در ضمن شما مراحمی

به مریم نازنین یکشنبه 24 فروردین 1404 ساعت 07:46

.

سلام . کاش میشد پیام خصوصیتون رو منتشر کنم ، حیف شد ، چون یه چیزی بود که بهش فکر نکرده بودم ممکنه برای بعضی اینطور که شما فرمودید پیش اومده باشه ،
البته بگم فکر کنید من یه کامنت بذارم برای پست شما ، بعد بیان تو پی وی شما، به من فحش های آبدار بدن ! من که نمیخونم ، شما میخونید ، متوجه ام که اون طرف عصبانی شده ولی عصبانیتش رو من نمیبینم، شما شرمنده میشید بابت دیدن حرفهای رکیک ، رکیک نه ها رکییییک

آیدا شنبه 23 فروردین 1404 ساعت 14:11

واقعا بحثهای سیاسی و مذهبی بین افراد خانواده خوب نیست.
من و خواهرم دو سر طیف مخالف توی این موارد بودیم. از زمانی به بعد تصمیم گرفتیم به رابطه خواهریمون برسیم و این مباحث رو مطرح نکنیم که باعث کدورت نشه.
پارسال طی یه اتفاق تلخ خواهر جوونم رو از دست دادم و الان چقدر راضیم از اینکه روابطمون رو به خاطر سیاست و مذهب خراب نکردم و دلخوری پیش نیومد

آخی ، عزیزم ، خیلی متاسفم ، خدا بهتون صبر بده . حقیقتش همینه ، هیچی تو این دنیا اندازه خود زندگی مهم نبود ولی شانس ما افتادیم تو یه مختصاتی که

تیلوتیلو شنبه 23 فروردین 1404 ساعت 09:59 https://meslehichkass.blogsky.com/


من اون قسمت آرامش را خیلی دوست داشتم
واقعا صدای دریا و موجها را شنیدم و نسیمش را روی صورتم حس کردم

سلام .
آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد

شیرین شنبه 23 فروردین 1404 ساعت 09:09

سلام الف جان
جدای از اختلاف سلیقه وعقیده وفرهنگ و..
باید توجه داشته باشیم که وقتی کامنتی رومیخونیم؛ چون صداولحن طرف رونداریم ؛ممکنه دچار سوبرداشت بشیم .

متاسفانه وقتی باکسانی که درسیاست ومذهب همفکروهم عقیده ماهستند معاشرت میکنیم وهمیشه هموتاییدمیکنیم دیگه نظرمخالف روبرنمیتابیم!
بقول چرچیل درسیاست هیچ چیزاتفاقی نیست!
درموردمسائل مذهبی هم یادمون باشه فرق ماو موجودات دیگه اینه که خدا بهمون عقل داده!

چه دعای قشنگی!
آمین شود هرآنچه می پنداری

سلام ، بله ، این سو برداشت رو وقتی بهش واقف شدم که کسی نوشت میگی اینستا نداری میخوای کلاس بذاری!!!! در صورتی که من فقط داشتم شرایط رو بیان می کردم ، اصلا داشتن و نداشتنش رو نشونه فخر نمی دونستم و خیلی برام برداشتش عجیب بود.
بحث های سیاسی اونقدر گفتیم و شنیدیم که دیگه خسته کننده شده
مرسی

شیدا جمعه 22 فروردین 1404 ساعت 12:02

نمیخوام عقدتون کنم که

مریم ... پنج‌شنبه 21 فروردین 1404 ساعت 12:38

سلام
نگاه تون به این موضوع خیلی خوب بیان کردید.
من و مادرم هم گاهی بحث سیاسی می کنیم و هر دو در دلمون اون یکی ناآگاهی میدونه که باید ازین ناآگاهی نجات پیدا کنه میدونه ولی همسرتون حرف جالبی زدن حالا نظر ما چه تاثیری داره که رابطه مون گاهی بخاطرش دارک می کنیم

سلام ، مرسی . ما در نقش منجی

رضوان پنج‌شنبه 21 فروردین 1404 ساعت 11:11 https://nachagh.blogsky.com/

عابرجان!
وقتی موضوعی را طرح می کنید؛و کامنت دریافت می کنید؛بفرمایید منظورتان را متوجه شده ایم یانه.گاهی مطلب طرح شده توسط شما چیزایی را از ناخود آگاه من احضار می کنند و شاید نامربوط هم باشد ؛ولی می نویسم.آدمایی در مذاکره موفقند که دقیقا پیرامون آنچه شما نوشته اید نظر بدهند.من از لطف شما ممنونم که حتی اگر نامربوط به موضوع نوشته ام اجازه بالا آمدن داده اید.امروز تفاوت زاویه دید را فرموده اید ،انسانها از ترک و کرد و بلوچ /مومن و مسلم/زن و مرد/مسن و جوان/مرفه و فقیر/با سواد و بس سواد/دنیا خورده و دنیا دیده متفاوت فکر می کنند و بسیاری موارد قادر به نوشتن آنچه فکر می کنند نیستند.من خودم گاهی آنچنان هیجان زده ام(برای نوشتن باید به طور متوسط هیجان داشت)که فلج می شوم از نوشتن.بسیاری مواقع ممکن است صلاح ندانم بنویسم.گاهی ممکن است جرات نکنم بنویسم و بندرت به خاطرم می رسد نزدیک به طراحی شما بنویسم.حالا برام جالب بود که یکی دوتا یا بیشتر بیان از شما خواهش کنند تو دهن بعضی ها بزنی (به احترام شما که وبلاگ تان صحنه تاخت و تاز نشود) و جواب دندان شکن بدهی.
نمی دانم وبلاگ شما را که یافتم که مشتری ثابت اش شدم ولی امیدوارم سال پیش رو از شما مطالب بیشتری بخوانم.

سلام رضوان جون ، اگه منظورم رو کسی درست متوجه نشه ، فرض اولم اینه که خودم بد نوشتم. من از نظراتتون استفاده کردم .
خواهش نمی کنند ، امر می کنند ، انگار که شاهی به گماشته اش دستور میده برو سر میرزا تقی رو ببر و بیار
محبت دارید و شرمنده می کنید

ربولی حسن کور پنج‌شنبه 21 فروردین 1404 ساعت 08:50 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
امان از بعضی پیامهای خصوصی!
یکی برام کامنت گذاشته بود: فلانی که کشته شده عکسشو دیدین؟ چقدر شبیه شما بود! رفتم و سرچ کردم و دیدم هیچ شباهتی به من نداره.
یکی دیگه یه ماجرایی که چند ماه پیش ترند شده بود برام فرستاده بود و نوشته بود اینو حتما به آنی بگو!
ضمنا درمورد این پستتون. من یه زمانی اعتقاداتی داشتم که الان درست عکس اون اعتقاداتو دارم و کی میدونه شاید یه روزی باز هم نظرم در اون مورد عوض بشه. برای همین دلیلی برای توهین به کسی که نظرش با من فرق داره نمیبینم. اما جایی که مردم به کسی که فرضا به یه تیم فوتبال دیگه علاقه داره فحش میدن چه انتظاراتی دارین!

سلام .
شما می تونید به ما تازه کارها درس بدید .صبورترید ،(میتونه متاثر باشه از سابقه طولانی که وبلاگ دارید و شغلتون شاید هم ماه تولدتون) اینو از بعضی کامنتهایی که بهتون میدن متوجه میشم که توش یه گستاخی مستتره !
درست می گید هر چیزی برای ما حکم خط قرمز رو داره و ازش تا مرز جنون حمایت می کنیم حتی اگه موضوع خرید نون سنگک با کنجد یا بی کنجد باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد