یه نردبون داشتیم که بلند بود ، تو کل سال ، بین خونه خودمون و همسایه ها در گردش بود ، اون قدری که اون با همسایه ها مراوده داشت ، خودمون نداشتیم ، گاهی همسایه ای میومد دنبالش ، میگفتیم نیست ( با دوستاش رفته شمال؛)) خونه خانم فلانیه ! دم عید نردبون بدون اجازه ما، از خونه یکی می رفت خونه کسی دیگه ، یه همسایه ای داشتیم ، کارگرش اون قدر نردبونمون رو خونه صاحب کارش دیده بود ، باور نمی کرد مال ما باشه ، یه بار اومد دم در، با یه حالت بداخلاق، بدون سلام و علیک گفت: نردبون رو بدید!
( شانس آوردیم فحشمون نداد)
الان که می نویسم ،میبینم شخصیتی داشت برای خودش تو کوچمون ، کاش براش شناسنامه میگرفتیم .
با این پیشینه ، یه بار مامان بهم گفت : من دارم میرم بیرون ، اگه خانم امیری( همسایه) اومد ، بهش بگو مامانم خودش میاره ، پرسیدم : چیو؟ گفت : نردبون رو!
اون روز کسی نیومد ، چند روز بعد، یکی تلفن زد برداشتم . خودش رو معرفی کرد ، دختر خانم امیری بود. گفت : چه خوب که خودت برداشتی . مامان بهت گفته؟ ! فکر کردم الان بگم آره ، میگن چه ندید بدیدن، در مورد نردبونشون با هم حرف میزنن ، گفتم : نه !
گفت: اشکالی نداره ، خودم بهت میگم ، ما ، شما رو خواستگاری کرده بودیم ، قرار بود مامانت بهمون جواب بده! حالا نظر خودت چیه؟ :|
دیگه خودم محترمانه ، رد کردم . قطع که کردم ، به مامان گفتم : چرا بهم نگفتی ؟!!! فکر نمی کنی ، اگه همون جمله تو رو، می گفتم بدتر بود؟!
یعنی چی خودش میاره ؟! اونها در مورد من حرف میزدن ، من در مورد نردبون!
به هر دیالوگی که فکر می کنم ، طنز از آب در میاد. فکر کنید اونجا که دختره پرسید: مامانت بهت گفت؟ میگفتم بله ، خودش براتون میاره ، اونا من رو تصور می کردن که قراره مامانم ببره
پ.ن نردبان . [ ن َ ] ۞ (اِ) نردبام (شیرازی ). نوردبان (اصفهانی ). کردی دخیل : نردووان ۞ ، (درجه ، نردبان )، نردوآن ۞ ، اردوان ۞ ، گیلکی دخیل : نردبام ۞ ، تهرانی : نوردبون ۞ ، در اراک : نردونگ ۞ ، ظاهراً از:نرد (نورد) + بان (= بام ). دو چوب یا آهن عمودی که در میان آنها به فاصله ها چوبهائی افقی کار گذاشته باشند و برای بالا رفتن از درخت و دیوار و امثال آن به کار رود.
نبردبونی که تو ترانه ایرج جنتی عطایی ، داریوش خونده ، نمیدونم گویش کجاست. شاعر متولد مشهده !