راد گفت ، ناظم جدید مدرسه اشون، یکی از بچه ها رو که به دلیلی ، با بچه های دیگه خیلی بُر نمیخوره رو میکشه کنار و ازش به عنوان جاسوس سئوال و جواب میکنه.
گفتم : برو به آقای فلانی بگو، چون اون بچه ، نمیدونه داره چیکار میکنه ، ناظم با بی خردی ، بچه ای که الان مهجوره رو داره به منفور تبدیل میکنه.
چند روز پیش با خواهرم حرف میزدیم ، گفت زمان دبیرستانشون( میشه قبل سال ۷۰) یکی آمار کلاس رو به ناظم میداده ، یکی از بچه ها میگه من فلانی رو دیدم که دفترچه یادداشتی داره و توش یه چیزهایی مینویسه ( اُسکُل بوده طرف ). اینام تو کیفش رو می گردن ، دفترچه رو پیدا می کنند ، توش نوشته مثلا شیوا ، کاست آورده داده به شبنم ، فلانی یه نامه داره و ....
بچه هام چند نفر رو میذارن بیرون کلاس ، اون دختر که میاد تو کلاس محاکمه اش می کنند به شوخی و دسته جمعی میزننش ، جدی !
خواهرم گفت : بعدا ریاضی کاربردی دانشگاه تهران قبول شد.
خب، حقیقتش ، با اون میزان iQ ,تعجب کردم ، وسط حرف های خواهرم که کشیده شده بود به خاطرات دیگه ، سرچ کردم ، چند نفر با اون اسم و فامیل پیدا کردم و عکسها رو نشون خواهرم دادم و گفت : عه! آررره اینه ! تو یه برنامه تلویزیون کارشناس بود ، فکر کنم ، همه عمر برنداشته بود سر از قمار پستی !!!
ماهم یه جاسوس داشتیم تومدرسمون باهیچکی گرم نمیگرفت.طفلی بعدا همسایمون شدن.ازدواج کرد تو زندگیش خیلی به مشکل برخورد.نمیخوتم بگم ازتاثیرجاسوسیای اون زمانش بوده ولی خوب شاید انرژی منفی اون کارا بهش رسیده
شاید ، شاید ادامه دار بوده ،بعضی ها ذاتن آدم فروشن خیلی براشون فرق نمیکنه مدرسه باشه محیط کار باشه یا خانواده ، بعضی بچه هام ، تو مدرسه از سر نادونی این کار رو می کردن و می کنند ، ولی به نظرم خونواده باید به بچه اش آگاهی بده ، البته اگه از پدر و مادر یاد نگرفته باشه.
من جای هر دوتاشون خجالت کشیدم
البته که جاسوس پروری گویا هنوزم مد هست
تیلو جانم مورد همکلاسی راد یه کم متفاوته برای همین اصرار دارم ناظم به کارش ادامه نده ، بچه دچار یه اختلالیه طفلک.
اون خانم ولی با شکل و شمایل و محتوای برنامه ای که توش شرکت کرده بود امااااا
بله متاسفانه.
سلام


متاسفانه تو ادارات هم جاسوس پروری باب شده
خبرمیبرند و امتیازمی گیرند !
مایه رئیسی داشتیم وقتی یکی ازکارمندا درمورد یکی دیگه از همکاراش حرف میزد بلافاصله رئیس طرفو صدامیکرد ومیگفت ایشون درمورد شما اینو میگه !
اونوقت قیافه فرد خبرچین دیدن داشت
اینکاررئیس باعث شد هرکی سرش بکارخودش باشه
وقتی این رئیس رفت ویه رئیس دیگه اومد هرکی میرفت تواتاقش درموردیکی دیگه حرف میزد رئیس هم چندمورد دیگه بهش اضافه میکرد فقط یه کیلوسبزی کم داشتند !
رئیس به زعم خودش با کارمنداش صمیمی بود ونتیجه این صمیمیت این بود که طوری زیرآبشو زدند که بعنوان یه کارمند جز به دورترین جایی که میشد منتقل شد
وقتی دبستان میرفتیم بعضی ازمعلما میگفتن چغلی موقوف!!!
بعضیاشونم استقبال میکردند
دوران دبیرستانم که بااون همه سختیگری مثل سربازی بود واسمون !
من اصلا دوروبر مدیرومعاون نمیرفتم سرم به کارخودم بود
ولی خواهر کوچیکم که دبیرستانی شد یک شیرینی عسلی بود همیشه تو دفترمدرسه بود! انقد که مدیرومعاون بااسم کوچیک صداش میکردند.
البته آدم فروش نبود دهن قرصی بود وهست که بامنقاشم نمیشه ازش حرف کشید.
خواهربزرگترازمنم زیاددفترمیرفت البته خودش نمیخواست بره میبردنش
چون جوراب سفید پاش میکرد ،روسری سرمیکرد
اگرم مقنعه سرش میکرد چونه مقنعشو میدادپایین!
کتابای پرویز قاضی سعید و راعتمادی داشت وعکسای مجله زن روز؛
خودش گردن میگرفت لونمیداد از کدوم دوستاشه
کاش موقع استخدام وگزینش بجای تعداد کفن ورکعت وشکیات نمازیه تستی میگرفتن که حداقل اونایی که توآموزش وپرورش هستن وبابچه ها سروکاردارند صلاحیت داشته باشند .بعضی از اولیای مدرسه بااین رفتارای اشتباهشون آینده خیلی ازبچه هارو تباه میکنند.
خیلی خوبه که معاون پرورشی رو درجریان میزارین
ولی من جای شما بودم خودم به معاون میگفتم
اولا دلم نمیخواد که ناظم متوجه بشه پسرم گفته.
دوما ناظم حواسشو جمع میکنه که بچه ها نسبت به اتفاقات مدرسه بی تفاوت نیستند وخانوادشونو درجریان میزارن
سلام ، کار اون رئیس جالب بود چون آدمها یاد می گیرند پای حرفی که زدن وایسن

خواهر بزرگترتون
مدرسه زمان ما و قبلتر ، تحت سیستم یه جورایی آدم فروشی رو اشاعه میداد ، دو تا از خانم های فامیل تو اون دوران مدیر مدرسه بودن ، عجیبه که کلا اعتقادی هم نداشتن و ندارن ولی ، انگار یه سیستم داره هدایتت میکنه ، همون کاری رو می کردن که اونی که اعتقاد داشت انجام میداد!!
تو مدرسه پسرمون معلم های جوون کاملا مقابله میکنند و نمیذارن بچه ها همدیگه رو بفروشن. اما سن دارها....
اول خودم میخواستم برم مدرسه ، ولی پسرم قبول نکرد گفت : خودم میگم .
کار خوبی نمی کنند چون جهان ما خیلی به سمت تنهایی میل میکنه ، بچه های الان که خیلی ها هم تک فرزندن .
نباید با این کار بهشون ظلم کنند ، این بچه ها ، به غیر خودشون مگه کیو دارن؟
مرسی با عرض شرمندگی همون دو روز شد روزه ام ولی خدایی خندمم گرفته بود گفتم حالا نمی دونم دارم واسه خانم الف دعا می کنم یا آقای ابوالفضل پرتوآذره
ولی هر چی بود اون لحظه به یادتون بودم ناخودآگاه
همونم گرفتید ، دمتون گرم ، آفرین. سرچ کردم ببینم اصلا ابوالفضل پرتوآذری هست ، گفتم الان یکی مدعی میشه
مرسی یه دنیا ممنون
یار مفروش
همسایه مون با همسرجان بحثش شده بود(سر پرداخت آبونمان گاز)چون همسر، در ورودی ما بدهی گاز هشت واحد را پرداخت می کند و بعد به نسبت خاصی تقسیم می کند.خانم می فرمودند این همسر تو توجه نداره ما لاهیجان بوده ایم و منزل نبوده ایم و گاز مصرفی بر عهده ما نیست بپردازیم باید تقسیم بر 7 کند.گفتم:« به همسرش جفا کند به دیگران چها کند؟».
همسر جان مطلع شد همین شعر شما (تیتر پست امروز)را برایم خواند.
گفتم : به خانومه گفته ام با من سخن نگو ؛من در جریان امور مالی نیستم .برو با خودش صحبت کن.گفت:« تو وساطت کن.همسرت به من اجازه صحبت نمیده .میگه خودم می پردازم» .(ایشون فکر کرده من ندار و گدا هستم)فقط معتقدم حساب کردن هاش باید انعطاف داشته باشه.
خلاصه یار را فروختم.
و مشکل شون با وساطت هیشکی دیگه هم، حل نشد.
و خانومه با ناله و نفرین بدهی تعیین شده را پرداخت کرد.
و امیدش هم از من نومید شد.
سلام منم یه همکلاسی دوران مدرسه داشتم که حس می کردم رابطه اش با مدیر و معاون خوبه و خاطره واضحی ندارم که کاری کرده باشه ولی الانم با اینکه خیلی مشتاق دوستی بیشتر بود حس خوبی نداشتم بهش راستی واسه رافائل جان هم نوشتم دو روز اول ماه رمضون روزه گرفتم و اولین نفری که دعا کردم شما بودین و ایشون شما که واضح چرا چون مجبورمون کرده بودین
ولی رافائل جان نمی دونم چرا به یادشون افتادم
سلام ، آقاااا ، بذار ماچت کنم
، نمیدونی چقددر خوشحال شدم ، حال خوبی که بهم دادی رو هزار برابر دنیا بهت برگردونه. نماز و روزه ات قبول.
سلام
واقعا انتظار دارین آقای فلانی جلو کار ناظم را بگیره؟
سلام ، بله ، چون معاون پرورشی مدرسه است ، رابطه اش با بچه ها بسیار خوبه و آدم منصف و منطقیه ، مدرسه هم غیرانتفاعیه ، در نهایت به اعضا انجمن اولیا میگم ، به خاطر خود اون بچه نباید این کارو کنند