نیمه شب گهواره ها آرام میجنبند بی خبر از کوچ دردآلود انسانها!

تختم راحت نیست ، پشتم درد گرفته بود، بلند شدم رفتم تو یه اتاق دیگه بخوابم ، یه چشم بسته و یه چشم باز ، ساعت دیواری رو نگاه کردم، فکر کنم ۴ بود ، روی تخت درازکشیدم، خواب و بیدار بودم ، صدای یه موتور میومد که توی سکوت شب بوق میزد، انگار که عروس میبرد، از ذهنم گذشت که حتما حمله کردن و بعد ، عمیق خوابیدم .

کلاس اول بودم که جنگ ایران و عراق تموم شد ، موشک بارون تهران رو تک و توک یادمه، مامانم که وقتی آژیر کشیدن دوید ،منو که داشتم با اسباب بازیهام بازی میکردم رو بغل کرد و دعا خوند، شبی که بابا زنگ زد به عمو، که بیاد ما رو ببره شمال و خودش تنها ،تهران موند چون سر کار میرفت ،دیگه؟ دیگه ،هیچی یادم نیست، ولی خاطرات اون چند ماه شمال برام خوش رنگ نیست ، یه غمی همراهشه ، گاهی شبها که صدای بارون میاد ، چشمهام رو میبندم، خودم رو میبینم که زیر بارون با یه بافتِ قرمزِ گوجه ای جلوتر از مامان دارم راه میرم و غمگینم ، میرم مدرسه ای که موقتا برای جنگ زده هاست ، صف بستیم ، دلم تنگ شده برای مامانم ،برمیگردم سمت در رو نگاه میکنم ، مامان نیست و رفته ، مدرسه ، فضا ، سردی و رطوبت هوا، دلتنگی، دلتنگی، دلتنگی هوار میشه روی قلبم ، میدوم سمت در و از زیر دست سرایدار مدرسه در میرم ، انعکاس صدای پام توی کوچه خلوت، خیسی آسفالت و چاله های پُر آب ، اشکهام و مامانم که از صدای پا برگشته....

امروز صبح فکر کردم ،چرا نترسیدم؟!! مگه نباید بترسم ؟انگار یه خبر خوندم از یه کشوری که کیلومترها ازم دوره . نمی دونم چی میشه که آدم دیگه نمی ترسه!!! شاید زودِ هنوز شاید هم ....

نظرات 4 + ارسال نظر
ربولی حسن کور چهارشنبه 29 فروردین 1403 ساعت 13:14 http://rezasr2.blogsky.com

بله
راهنمایی بودیم.

همگی هم درسخون به هر حال قرار بود دکتر بشید

ربولی حسن کور سه‌شنبه 28 فروردین 1403 ساعت 09:23 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
ولایت ما را فقط یک بار اواخر جنگ زدند. روز بعد همه مون رفتیم مدرسه که مدیر اومد و گفت: چرا اومدین؟ مدرسه تعطیله!
چند هفته خونه بودیم و از برنامه های آموزشی تلویزیون استفاده کردیم. بعد یک روز رفتیم توی مدرسه یکی از شهرهای اطراف و از فرداش برگشتیم توی مدرسه خودمون!

سلام. احتمال میدم شما دوره راهنمایی بودید ، اگه جنگ خیلی توی استانتون جدی نبوده ،حتما بهتون خوش هم گذشته ، حالا پسر من دیروز پرسید اگه جنگ بشه مدرسه تعطیل میشه اینو با یه امیدواری می پرسید

سوری یکشنبه 26 فروردین 1403 ساعت 23:40

شاید زوده برای ترسیدن

ای دل غمدیده ، حالت به شود، دل بد مکن

علیرضا یکشنبه 26 فروردین 1403 ساعت 10:21 https://lrsh1396.blogsky.com/

درست میشه!

به امیدخدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد