ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یه دوستی دارم که وقتی بیست ساله بودیم با یه پسری دوست شد، دو سال بعد هم با هم ازدواج کردند ، بچه دار شدند ، زندگی خوبی هم داشتن ، تا یه روز خبر اومد که خونه رو ترک کرده ، علت؟ پسر توی دوران مجردی عاشق دختری بود که پدرش اجازه ازدواج بهشون نداد، حالا پدر دختره فوت کرده بود و انگار مانع برداشته شده بود و پسره دوست داشت بره اون دختره رو بگیره . خوب خیانت قصه جدیدی نیست ، اون چیزی که به شدت حقیر بود این بود که پسره میشست برای زنش گریه میکرد که اجازه بده من برم اینو بگیرم ، خرج تو و بچه رو هم میدم ،تو میتونی هر کجای این جهان که میخوای به هزینه من زندگی کنی . تصور اینکه یکی برای یه خواسته دنیوی بشینه جلوی زنی که یه روز احتمالا تو گوشش قصه عشق میگفته به زور ِشهوت و در اوج بدبختی گریه کنه ، عجیب ترین صحنه ایه که میتونم تجسم کنم .
قیاسش البته شاید مع الفارق به نظر برسه اما خودم هم مبتلا شدم به همین درد با دوز کمتر ، پدر و پسر ( البته پدر خیلی خیلی خیلی بیشتر) گیر داده بودند که گربه بیارن ، من کلا تمایلی به نگهداشتن هیچ حیوونی ندارم . یه اشتباهی کردم فاز روشن فکری برداشتم ، فکر کردم دارم برای یه جمع فرهیخته سخنوری میکنم یه بار گفتم: من گربه دوست ندارم ولی حالا سرنوشت جوری چرخیده که منو تو کنار هم افتادیم ، این فرصت زندگی فرصت کوتاهیه به نظرم آدمها خیلی نباید مدیون دلشون بمونند یه چیزهایی رو تا فرصت هست و اگر روی خط قرمزها نیست، آدمها کنار هم باید بتونند داشته باشند و از این دست خزعبلات ناشتا
.
نتیجه اینکه هر روز موقع شستن ظرف ، آشپزی ، کتاب خوندن ، تلویزیون نگاه کردن و... یه گوشی موبایل میومد جلوی صورتم که این گربه رو ببین ! ببین چطوره ؟
شرمنده! من از آقایون جمع عذر میخوام ولی اینکه میگن مردها پسربچه هایی هستند که سبیل درآوردن رو من به عینه دیدم ، انگار یه پسر بچه کوچولو سمج، اصرار داشته باشه برای چیزی . اونقدر این قضیه کش دار و اعصاب خردکن شد برام که پریروز گفتم : هر کاری میخوای بکنی ،بکن. فقط زودتر !! اینم شده جنگ ایران و اسرائیل . همش استرس و انتظار ! فقط نباید از اتاق بیرون بیاد !
خلاصه شاد و خوش و نغمه زنان الان یه بچه گربه توی اتاق رادِ :| .کی شادِ؟ دشمن ! کی از صبح توی قیافه است که مبادا فکر کنن از خط قرمزهاش کوتاه میاد ؟
من از حیوون خونگی بخاطر مسئولیتش فراریم، چون مثل این می مونه که تو خونه نوزاد داشته باشی. اون صد در صد بهت وابسته اس و تو در غبالش صد در صد مسئول. اینه که دوست ندارم حیوون خونگی داشته باشم. و بعدم اینکه از گربه می ترسم مثل سگ
مرتیکه خرس گنده. واقعا که
بنده خدا خانومه
سلام ، منم میترسم متاسفانه ! چون کنترل گر هم هستم هر چیزی رو که نتونم پیش بینیش کنم ذهنم هم بهم میریزه .
بله اون حسی که اون خانم تجربه کرده قطعا حس بسیار بسیار
تلخی بوده ، ادمها ممکنه به روی خودشون نیارن ولی بعضی زخم ها هیچوقت ترمیم نمیشه.
سلام امیدوارم بچه های خونه از این سرگرمی جدید زود خسته نشن و همه کاراش نیفته گردن شما
سلام ، همسرم همه کارهاش رو خودش انجام میده ، قبلا طوطی داشتیم ۲ سال اون موقع هم خودش کارهاش رو انجام میداد، یکیش از بین رفت ، یکیش احساس کردم حالش بده میلرزید ،گفتم بذار توی بالکن در قفس رو باز بذار ، بذار اگه قرار حتی بمیره قبلش پرواز کنه ، این چه مدلیه که ما انسان ها دوست داریم حیوون ها رو اهلی خودمون کنیم واقعا!!! جون گرفت طوطیه، نلرزید شروع کرد به حرکت توی قفس ، کم کم جرات کرد اومد بیرون و روی قفس بعد جالبه که پرواز کرد و رفت .
۸۰۰ سکه گرفته و یه خونه جدید؟خوب طبیعتا ک.و.ن لقه شوهره،بره ده تا زن دیگه بگیره
این داستان مال سال ۹۳ _ ۹۴ سکه اون موقع فکر کنم یه تومن بود. اون خانم دوم شرط گذاشته بود که زن اول نباشه واسه همین این بنده خدا اصرار داشت بفرستدش خارج احتمالا یه عذاب وجدانی داشته ! خوشبختانه هیچ کسی نپرسید و نمیدونه که چرا تصمیم گرفتند مجدد با هم زندگی کنند .
سلام
یعنی چنین خانواده ثروتمندی بودند که میخواست خرج زن و بچه را در هرجای دنیا بده؟ راستش به نظر من این زندگی دیگه زندگی نمیشد. همون بهتر که دوستتون جدا شد.
گربه هم برای کسی که علاقه ای بهش نداره تحملش سخته. امیدوارم بتونین باهاش کنار بیایین.
سلام . جدا نشد، دو سال رفت خونه پدرش ، اتفاقا خانواده حمایتش میکردن ، نمیدونم چی شد بینشون ولی مهرش که ۸۰۰ سکه بود رو گرفت و با شرط عوض کردن محل زندگی ( چون میگفت به اون خونه ای که ازش اومدم بیرون برنمیگردم ). مجدد با هم زندگی کردن .
بله ،سخته خصوصا اینکه حقیقتا درک نمیکنم چرا یه حیوون رو باید بیاریم توی خونه و خوشحالی همسر و پسرم رو ابدا درک نمیکنم .
جالب بود
مرسی