ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
راد تازه رفته بود پیش دبستانی ، من همش احساس ضعف داشتم ، رفته بودم کلینیک نزدیک خونه، سِرُم بزنم ، دکتر گفت : به نظر نمیاد چیز مهمی باشه ( بعدها فهمیدیم ذخیره آهنم پایین بود) ، همسر فکر میکرد به خاطر استرسه رو به دکتر گفت: ما یه پسر داریم ،تازه رفته پیش دبستانی ، تمام فکر و ذکر ایشون ، پسرمونه و روش حساسه ، همه بچه ها بزرگ میشن دیگه و ...
دکتر رو کرد به همسر و انگار که منو خیلی خوب میشناسه گفت : نه! اگه حساسه ، توی همه موارد همین قدر حساسه! ( احساس کردم یکی داره ازم دفاع میکنه)
راست میگفت ، حتی اگه بد به نظر بیاد حتی اگه خصلت ناشایستیه ،حساسیت و تمرکزم روی چیزهای دور و بر زیادِ . اگه مسئولیت چیزی رو بهم بسپارند میتونن با خیال راحت برن پی زندگیشون !!
آدمها ممکنه کنترل گر باشند ، مهر طلب باشند ، جاه طلب باشند و هزار مدل دیگه ، اون خصوصیت ممکنه یه جا آزار دهنده باشه ولی یه جای دیگه بسیار کمک کننده است. ما باید کلیت آدمها رو ببینیم ، برآیند رفتاریشون رو در نظر بگیریم و اون وقت در مورد معاشرت باهاشون تصمیم بگیریم . آدمها سالاد نیستن که کاهو رو دوست داشته باشی و بخوری و فلفل دلمه ای رو دوست نداری ،جدا کنی بذاری کنار، آدمها مثل خورِش هستند ، یه آمیختگی دارند ، حتی وقتی فقط یه بخش رو جدا کنی و بخوری باز طعم باقی مواد رو حس میکنی .وقتی از یه آدمی میخوایم یه صفتی که داره رو بذاره کنار، اون صفت اگه چند بُعد داشته باشه( مثبت و منفی) وقتی حذف میشه توی همه ابعاد حذف میشه ، فکر کنید قرمه سبزی که لوبیا نداشته باشه .( حالا سر ظهری چه پستیه آخه!) ، ببینید می ارزه براتون حذف شه یا نه؟
سلام چرا حذف شه خیلی هم پست خوبی بود
سلام
همیشه این حد از احساس مسئولیتی که دارم اذیتم میکنه، در برابر آدما به شدت مسئولیت پذیرم، در برابر خانواده ام(که دوزش به توان بی نهایت هست) در برابر حیوانات و طبیعت و کلا همه چی،یادمه پارسال زلزله شدیدی شهرمون اومد و اون لحظه من جلوی در ورودی واحدمون بودم ولی همسرم جلوی تلویزیون بود و بعد زلزله رفت یه گوشه پیدا کرد ایستاد، دخترم هم طبقه پایین خونه مادرشوهرم بود، من با اینکه جلوی در بودم نتونستم فرار کنم فقط در رو باز کردم و اسم دخترمو فریاد زدم که زود برو بیرون و پشت سرهم فریاد میزدم ولی خونه رو ول نمیکردم چرا؟ چون همسرم خونه بود و نمیتونستم تنهاش بذارم ولی همسرم عین خیالش هم نبود، بعد اون جریان به خودم قول دادم تا این حد مسئولیت پذیر نباشم ولی تا حالا موفق نبوده ام، من وقتی مریض میشم باز هم مشغول رتق وفتق امورم، در مقابل همه چیز و همه کس احساس مسئولیت زیادی دارم ولی به خودم و بدنم به خاطر این موضوع خیلی ظلم کردم
سلام. اگه اذیتتون می کنه، خلاصه یه جا کمش می کنید، اون جایی که آدم به آخر یه چیز میرسه، هر کاری ازش برمیاد حتی دوباره ساختن خودش!
اما آدمهای از خودگذشته به نظرم تو فیلد کادر درمان ، امداد ، کارهای داوطلبانه و خیریه و....خیلی وجودشون مثمرثمرِ، اصلا اومدن که دنیا لطیف تر دیده بشه
آیا نویسنده این پست گرسنه بوده؟ یا آیا می خواسته بقیه رو به هوس بندازه؟

خواننده هول داشتن این ایراد رو هم داره دیگه
اوایل پست رو بخوبی متوجه شدم و با اشتیاق خوندم. سالاد کمی ذهنم رو منحرف کرد ولی قورمه سبزی و خورشت سنگ آخر رو زد و دیگه نفهمیدم پست درباره چی بود
سلام
یاد انیمیشن شرک افتادم که میگفت غولها مثل پیازن
ببخشید
سلام
حافظه من قطعا به خوبی حافظه شما نیست باید برم دوباره کارتونش رو ببینم
من هم قبلا در این مورد یه پستی نوشتم
اینکه باید برآیند وجود و حضور آدمها را در نظر بگیریم
اینکه آدمها مجموعه ای از اخلاقیات خوب و بد هستند که همین خوب و بد هم یه مساله نسبی هست و شاید اون اخلاقی که در اون آدم به نظر من بد میاد کاملا سلیقه ای باشه و اون اخلاقش بد نباشه...
منم معتقدم باید از حضور و وجود آدمها برآیند بگیریم و بعد در مورد بودن و نبودنشون توی زندگیمون تصمیم بگیریم... (در مورد اونهایی که به عنوان دوست میخوایم باشن یا نباشن)
درسته تیلو جانم ، من آدمهای کنترل گری رو دیدم که چطور از خودشون زدن که بقیه توی آسایش باشند پس واقعا با یه برچسب زدن نمیشه یه رنگ سیاه پاشید روی یه صفت.