بی تو اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم


یکی از دوستهام ،آخرهای فروردین بهم زنگ زد  ، گفت: این چند وقته هر جا رفتم که چغاله بادوم میفروختن ، یادت افتادم ( عزیزترین میوه برای منه).

معمولا کسی بخواد خوشحالم کنه اگه خونشون دعوت باشم برام لوبیا پلو درست می کنه . یعنی به کرات شنیدم که به خاطر الف این غذا رو درست کردیم ، در حدی که همسر گفت: همه دوست و فامیلتون  میدونن که تو لوبیا پلو دوست داری؟!!!!!

قدیما که اهل فوتبال بودم ، حجازی رو خیلی دوست داشتم ، چند سال پیش یکی از بچه های مدرسه اومد توی جمعمون( ما تقریبا ۱۵ ۱۶ نفرمون با هم در ارتباطیم ، از بقیه هم با خبریم ) ، به من که رسید گفت: اسمت یادم نیست ولی تو همونی که حجازی رو  دوست داشت و استقلالی بود:).


خودم وقتی حافظ میخونم، یاد اون دوستم میفتم که  دیگه با هم رفاقتی نداریم  ، یعنی  چه اون آدم باشه چه نباشه تا دنیا دنیاست حافظ خوندن منو یاد اون میندازه  همینطور آش رشته خوردن زیر بارون!  . نارنج با پوست پفکی منو میبره به خونه عموم ! سوشی خواهرزاده ام رو یادم میاره ، یه سری تکه کلامها و یه عطر خاص برادرم رو یادم میاره  و....


انگار ما تو زمان بودنمون برای وقتی که نیستیم ( نه لزوما مرگ) یه سری رد و امضا از خودمون میذاریم  که آدمها با دیدنش یاد ما میفتن . 





نظرات 5 + ارسال نظر

سلام خانمى
رد پاها اکثرا شکمى هستن
با خوندن پستتون دلم خواست بنویسم که چى یا کجا. من و یاد چه کسی میندازه
احساس مى کنم یکسرى هاش داره از ذهنم پاک میشه

سلام راست میگی ، شاید چون آدمها در مورد خوراکی راحت تر صحبت می کنند ، ببین اون حجازی رو چند نفر جلوی همسرم گفتن ، من کلا راحت از چیزهایی که دوست دارم حرف میزدم و میزنم ولی فکر کن اگه همسرم حساس بود ممکن بود ناراحت بشه ،حتما بنویس حس خوبی داره

ربولی حسن کور یکشنبه 18 شهریور 1403 ساعت 08:01 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
چرا من توی کامنت قبلی سلام نکردم؟
ببخشید سلام

سلام،نگاه کردم دیدم منم سلام نکردم ،:/ خواهش میکنم ، مهم نیست، فکر کنم خیلی مرسوم هم نیست ، بی سلام کامنت میذاشتم تا یه بار برای ( گولو) کامنت گذاشتم ، دیدم موقع جواب با سلام شروع کرده ، نگاه کردم دیدم ما همه کامنت گذاشتیم بی سلام ، گولو همه رو با سلام جواب داده ، از اون به بعد منم جایی کامنت میذارم سلام میکنم. در هر حال سلامت باشید.

خواننده خاموش یکشنبه 18 شهریور 1403 ساعت 04:26

و این ردپاها امان از این ردپاها، یه روز باهاش خوشحالترینی و یه روز یه عطر تبدیلت میکنه به غمگین ترین آدم

بللله ! درسته و فکر کنید آدم با علم و آگاهی یه شهر رو برای اطرافیانش امضا کنه

ربولی حسن کور شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 19:51 http://Rezasr2.blogsky.com

بعد از ازدواج خاله ام، شوهرش گفت من خیلی خورشت بادمجون دوست دارم.
اما وقتی هرکسی پاگشاشون کرد براشون خورشت بادمجون درست کرد گفت میگم من مرغ و کباب و ... هم میخورما!

بنده خدا ، خوبی لوبیا پلو اینه جز غذاهای مجلسی نیست حتما در کنارش چیز دیگه ای سرو میشه البته برای دل ِاطرافیان میگم

تیلوتیلو شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 12:46 https://meslehichkass.blogsky.com/


من این یادآوری ها ... امضاها و ردها را دوست دارم
راست میگی لزوما ماله وقتی نیست که از دنیا بریم
گاهی این یادآوریها مهربونی کردن را آسونتر میکنه... مثل همون پلولوبیاهایی که برات میپزن تا بگن علایقت و خودت برامون مهمی....

کیف کردم چه تحلیل جذابی،آسون تر شدن مهربونی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد