هشدار که این دو جمع با هم نشوند، یا زنگی زنگ باش یا رومی روم !


یه دوستی داشتم که سالها پدرش یه پست مهمی داشت ، الان نمیدونم واقعا  پدرِ به  رفتارهایی که داشت اعتقاد داشت یا اینکه به خاطر منصبش سخت گیری می کرد ( شاید هم به مرور اعتقاداتش کم شد).

  من چون رابطم باهاشون نزدیک بود، می دونستم که چقدر بچه ها تحت فشارن! یه نمونه اینکه،  بچه ها نوار کاست رو تو صد تا سوراخ قایم میکردن که باباشون نبینه! بعد فکر میکنید مثلا نوار شهرام یا فتانه بوده ؟ نه ، داریوش بود

کم کم بچه ها بزرگ شدن ، پدرِ بازنشسته شد و بچه ها اون جوری شدن که میلشون می کشید و  رفتن اونجایی که بچه های بقیه مسئولین میرن 


چند وقت پیش با همسر صحبت میکردم  ،گفتم فقط به بقیه که گیر نمیداد به بچه هاش بیشتر گیر میداد، می دونم که خیلی از رفتارهای باباشون آزارشون می داد و  چند مورد رو گفتم که بچه ها مخالف بودند و ... گفت: ولی فلان جا و فلان جا (متاسفانه برهه های حساس زندگی) از رانت پدرشون استفاده کردند، آدم نمیتونه اونجا که منافعش تامین میشه از وجود کسی استفاده کنه و بعد بگه من  با  این آدم  و  طرز فکرش و ... مخالفم . 



عکسهای فرش قرمز یه سریال  نمایش خونگی رو میدیدم ، دختر خانمی اونجا بود که پدرش جز معدود کسایی بود که توی سیاسی ترین جشنواره فجر شرکت کرده بود ، به لباسش خیره شدم  ، شبیه بود به چیزی که تو این دو سال مردم اجازه دارن بپوشن . 


یاد حرف همسر میفتم ، یاد دوستم ، یاد تناقض ، تظاهر ، تزویر 

نظرات 6 + ارسال نظر
رضوان جمعه 21 دی 1403 ساعت 07:35 https://nachagh.blogsky.com/

همکارم در دوران دانشجویی مون به همکلاس هامون میگفت موهاتو بپوشون.حالا دخترش باهاش اومده دانشکده مانتو کوتاه بنفش و کفش بند انگشتی در حالی که رنگ لاک انگشت پاش مچ باشد با رنگ مانتوش.بهش میگن تو نبودی به همکلاسامون تذکر پوشش میدادی؟الان به دخترت چیزی نمیگی؟میکه :بچه اند .دوست داره.بگم نکن عقده ای میشه.میگم پس لا اقل شرمنده باش بی احترامی کردی به همکلاسامون.سمت فعلی معاون پژوهشی دانشکده و ساکن در کوی استادان و...
قصه قدیمی است همون دختر الان هلند داره دکترای بیولوژی می خونه و مامانه مث من بازنشسته شده

《پس لااقل شرمنده باش!》 درست و حق!!

سمیه دوشنبه 9 مهر 1403 ساعت 13:20

سلام ولی به نظر من ما همش داریم همدیگرو قضاوت می کنیم بدون اینکه واقعا تو اون موقعیت بوده باشیم چه بسا خودمون بدتر رفتار می کردیم در مورد حجاب هم یه جاهایی من فکر می کنم رفتارشون قابل تحسین هست پافشاری نکردن رو عقاید اشتباه و تغییر کردن بد هم نیست منم از این فامیلا داشتم که گیر می دادن جلو پسر نوجون ما بی حجاب نباش بعد الان تو عروسی مختلط پسرشون دختر خودشون لباسی می پوشه که من عمرا به عنوان یه بی حجاب پوشیده باشم . ولی با این همه من دوسشون دارم و بهشون احترام می زارم که تونستن تغییر بپذیرن شاید چون اون موقع هم راحت بودم و جوابشونو می دادم

سلام ، بله ما قضاوت میکنیم و قضاوت میشیم .
تحسین ؟ نه راستش من نمیتونم کسی رو که تمام و کمال از منافع استفاده کردو حالا که منافعی نداره تغییر رویه بده رو تحسین کنم ! بحث نوار و حجاب و ... شخصی ترِ ، ولی شما فکر کن بچه های ایشون دانشگاههای دورافتاده ترین شهر ایران قبول شدن و توی دانشگاههای تهران درس خوندن ، بعد خانمشون میگفت : ایران جای زندگی نیست خوب کی ایران رو به این شکل درآورده امثال همسر این خانم! نه متاسفانه من نمیتونم تحسینش کنم ، البته که تحسین کردن من فرقی هم به حالش نداره،

خواننده خاموش شنبه 7 مهر 1403 ساعت 18:16

سلام
تو زندگیم از این آدم ها زیاد دیدم، به نظرم بی شرفن و دزد! انتخاب کن کدوم طرف هستی؟! زیاد دیدم برای منافعشون چادر می پوشن و بعد وقتی بارشونو بستن، لخت میشن! تعداد آدم هایی که با شرافتن و با اصولی که واقعا بهش اعتقاد دارن حالا از هر لحاظ ؟
زندگی کردن،خیلی خیلی کمه!!
قبول دارم آزادی دینی و سیاسی در ایران نیست ولی این باعث نمیشه دزدی و بی شرفی یه عده ای توجیه بشه!
به نظرم این تناقض نیست، اینا سودجو و به نرخ روز خورن. من به خاطر اعتقاداتم حاضر نیستم پول یارانه رو بیارم تو زندگیم. اینجا کسی منو نمی شناسه میگم.
بهرحال ما بد زمونیه به دنیا اومدیم هر چی تاریکی بود، دیدیم!

سلام ، تاثیر بدی داره دیگه، به نظرم اونهایی که بی اعتقاد به چیزی اداش رو درمیارن بیشترین ضربه رو بهش میزنن! و اینکه مردم یادشون نمیره ، الان خواهر و برادر ایشون باهاشون قهرن چون اون موقع که شاغل بودند سر حجاب تو عروسیها با فک و فامیل درگیر شده و حالا که پست نداره تغییر رویه داده ، خوب مردم یادشون نمیره که تو به خاطر پوشش بهشون فحش دادی ولی الان عروست لباسی می پوشه که پشت نداره!!! و باور نمیکنه چیزی حدود بیست سال پیش پدرشوهرش چه جوری بود:|

سلام خانمى
خوبین
خوب این همه سال به بابا گفتن چشم تا به اون نقطه رانت برسن و به پرواز در بیان
چندین سال زحمت کشیدن ، صبورى کردن

سلام عزیزم . ممنونم ، آره راست میگی مزد صبوریشون رو گرفتن مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
الان پدرشون رو تطهیر می کنند یه جوری انگار اون یه آدم دیگه بوده، شاید هم خجالت میکشن .

ربولی حسن کور جمعه 6 مهر 1403 ساعت 20:49 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
واقعا سخته که آدم بتونه از یه رانت استفاده کنه اما این کارو نکنه.

سلام ، بله خیلی سخته که آدم راهی که میتونه یه شبه طی کنه رو ازش صرف نظر کنه ، ولی به هر حال وقتی آدم از اون موقعیت استفاده کرد باید پیه این رو هم به تنش بماله که مردم قضاوتش کنند اون هم چه قضاوتی

تیلوتیلو جمعه 6 مهر 1403 ساعت 19:44

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد