دلم برای باغچه می سوزد!



بیست  و دو / سه سال پیش  ، تو خونه نشسته بودیم که صدای یه آهنگی اومد و بچه ای با صدای نازک اما با تمام قوا میخوند ،: یا مولا دلُم تنگ اومده ، شیشه دلم  ای خدا زیر سنگ اومده . پنجره رو باز کردم، دیدم یه دختر بچه ۵ یا ۶ ساله با موهای لخت و کوتاه،  کنار باباش میره باباش آهنگ میزنه و این طفلی هم میخونه . به بابا گفتم بهشون پول بده بابا رفت و بهشون پول داد ، وقتی برگشت  گفت:  چه بچه قشنگی بود ! صدای دختر بچه دوباره که بلند شد انگار دل من بود که زیرسنگ بود،  وسط هال صورتم رو گرفتم  میون دستهام و بلند بلند گریه کردم ، مامانم گفت: تو چرا گریه می  کنی ! اونی که باید گریه کنه عین خیالش نیست!

اون موقع اولین مواجهه من با بچه هایی بود که به طمع/ نیاز  پول بیشتر همراه پدرشون میومدن ، در نتیجه خیلی  خیلی غم سنگینی روی قلبم احساس می کردم ،  حالا اما بعد این همه  سال انواع و اقسامش رو میبینیم و راحت از کنارشون رد میشیم . برام عادی شده!

بارهای اولی که یه نفر رو می دیدم، خم شده توی سطل زباله برام دردناک بود ، الان اونقدر زیادن که اگه ببینم دیگه متاثر نمیشم  ، پذیرفتم  انگار ! برام عادی شده!

وقتی کرونا شروع شده بود برای همه مشاغل یه سری دستورالعمل های بهداشتی داده بودند ،گفته بودند که تفکیک زباله ها هم فعلا این کار رو انجام ندن ، انگار به رسمیت بشناسی این کار رو به عنوان شغل !


امروز یه آقایی رو دیدم که موتور سوار بود خم شده بود توی سطل ، دوباره متاثر شدم و  نوچ کردم ، کاش عادت نکنیم ، کاش برامون عادی نشه ! این شغل نیست ! این غصه چرا به جای درمون شدن باید عادی بشه آخه! نکنید با ما این کار رو ، سنگمون نکنید! بذارید دلمون بسوزه برای پرنده ، گربه ، بچه ، آدم ها 

به قول فروغ 

من از تصویر بیهودگی این همه دست

و از تجسم بیگانگی این همه صورت می‌ترسم


پ.ن : الان مطمئن نیستم که کمک هایی که ما به بچه هایی که همراه والد هستن و برای آروم کردن وجدان خودمونه انجام میدیم، کار درستی باشه ، چه بسا ما با اشتباه احساسیمون یه بدعتی گذاشتیم و این پالس رو دادیم که از بچه میشه پول درآورد! 

نظرات 3 + ارسال نظر

سلام خانمى
واقعا ناراحت کننده و آزار دهنده هست این موضوع
تجریش که افتضاح بود من اخرین بارى که رفتم ، تعداد محتاج ها از مغازه دار ها بیشتر بودن

سلام عزیزم. بله ، متاسفانه

سمیه سه‌شنبه 17 مهر 1403 ساعت 08:23

سلام منم خیلی حالم بد می شه سر هر سطل زباله ای مثل گربه اویزون شدن واقعا نمی دونم چرا حاضرن این کار بکنن ولی وقتی دنبال پرستار سالمند می گردی وقتی دنبال کارگر واسه کار خونه می گردی هیشکی نیست بعد به واسطه کارم می دونم که خیلی کارخونه ها دنبال نیرو هستن و هیشکی حاضر نیست بره کارخونه واسه کار یه کانالی عضو هستم به اسم زینب بهرامی در ژاپن خیلی فرهنگ و کاراشونو قبول ندارم انگار بنده های خدا مورچه های کارگرن ولی عزت نفسشونو خیلی دوست دارم اینکه اصلا گدا ندارن اینکه بهشون بگی مثلا یکی گشته اس کمک کنید امکان ندار این کار کنن ولی بگی مثلا خوابگاه دانشجویی کولر نداره هزار نفر داوطلب می شن ما فرهنگمون داره به سمت گدایی و بی اعتماد به نفسی و مفت خوری می ره

سلام ، خیلی جامع و خوب نوشتید و اینکه اگه نخوام بگم اکثریت در یه نسبت بالایی مردم ما گرایشات کمونیستی دارند حتی اگه خودشون ندونن یا منکر بشن ، این منجر میشه به این تراژدی که شما فرمودید.

ربولی حسن کور شنبه 14 مهر 1403 ساعت 14:51 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
باور کنید خیلی از گداها واقعا مستحق نیستند.

سلام ، میدونم ، خیلی اوقات پول نمیدم ولی واقعا روم نمیشه به بچه هایی که دارن از ماشین میرن بالا پول ندم مگر مواقعی که واقعا پول نقد همراهم نباشه! تا حد ممکن راهها رو جوری میرم که پشت چراغ قرمز مجبور نباشم وایسم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد