چطور ذهنی که دهن نداره ، اینقدر حرف میزنه؟!


پست قبل رو پاک کردم ، میون ذهن آشفته و کلی فکر که اون قدر بهشون پر و بال داده بودم که شده بود مثل خمیری که  چند ساعت گذاشتی تا بخوابه ، حجیم ِ حجیم  ! چرا فکر کردم باید بنویسم ؟! 

ظهر خوندمش و دیدم دوستش ندارم ، الان  خوندم دیدم نه !دوستش ندارم ، حذف و دیلیت، مثل عکسهایی که دوست نداشتم و پاره کردم ، مثل نقاشی هایی که اتفاقا دوست داشتم، ولی چون خاک گرفته بود،  پاره کردم ، مثل تابلوهایی که چون جا نداشتم ، گذاشتم کنار سطل آشغال  و.....

یه لحظه ، یه آن،  تصمیم می گیرم و تمام ! 



اردیبهشت یا خرداد بود ، راد رو راضی کردم عیدیهاش  رو بده براش سکه بخرم تا ارزش پولش کم نشه ، بهش گفتم پیش خودت هم بمونه که هر وقت دوست داشتی بتونی بفروشی ، به هر حال تیر ماهیه و تیر ماهیها حواسشون به پولشون هست ! ۷ تومن داد و یه سکه یه گرمی خریدم ، از اول بهم گفت ۹ شد میفروشم ، خوشحال، امروز گفت : شده ۸ و نیم ! بچه های بی گناه ما ، بچه های بی تقصیر ما، طفلکهای ما 


پ.ن: آقای دکتر متاسفم که کامنت شما هم همراه پستم حذف شد ، از وقتی که گذاشته بودید متشکرم و ازتون عذر میخوام.


نظرات 3 + ارسال نظر

حالا میزاشتى بمونه همیشه که از همه نوشته هات نباید خوشت بیاد
به به چه کار خوبی کردى براى عیدى ها

آررره ، سرمایه بچم رو حفظ کردم براش

فاطمه دوشنبه 30 مهر 1403 ساعت 09:59 http://Ttab.blogsky.com

الهی که حالت خوب وخوش باشه،آفتاب درمانی کن افکارمایوسانه میرن

سلام ، باشه حتما انجام میدم ممنون

ربولی حسن کور شنبه 28 مهر 1403 ساعت 20:59 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
من هفت تومن عیدی نگرفتم خوش به حال پسرتون
پ.ن: خود ما را پاک نکنید یه وقت

سلام ، امسال عیدی ها خیلی عجیب و غریب بود ، انگار بر اساس تورم بود، البته ۲ تومنش عیدی پدرش بهش بود
پ.ن خدا نکنه . باز هم شرمنده، ببخشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد