پیوندها
جدیدترین یادداشتها
همه- چو دانا تو را دشمن جان بود به از دوست مردی که نادان بود
- [ بدون عنوان ]
- در این هیاهو گم شدم
- یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
- یه نبردبون میارم، عکس چشم تو می گیرم ، جای چشم اون میذارم
- اندر فواید خانه تکانی
- [ بدون عنوان ]
- بعدا نوشتی که مهمتره !
- مال یه جا میرود و ایمان هزار جا!
- خشم و هیاهو
بایگانی
تقویم
اسفند 1403| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | ||||
| 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
| 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
| 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
| 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
جستجو
جهل ،باری است سخت زشت و ثقیل!
- یه فیلم دیدم از یه بچه گربه سیاه، که دو تا دست نداشت ، اول فکر کردم تو موتور ماشینی ،چیزی بوده، این اتفاق براش افتاده ، بعد خوندم با ساطور دستهاش رو قطع کردند که انگار برای باطل السحر و ...رمال ها این کار رو می کنند.( صبر خدام زیاده!)
- به پرونده یه فسادی تو فوتبال رسیدگی شده ، دو تا متهمِ زن ، هم اون وسطها بودند که تو کار جادو جمبل و رمالی بودند.
- من تا حالا فال نگرفتم ،اما پیش فالگیر؟ رفتم!
داستان از اینجا شروع شد که سال ۹۸ صبح یه روز پاییزی با ۳ تا از دوستهام رفتیم صبحونه خوری ، یکیشون گفت: ساعت ۱۱ و نیم وقت داره بره پیش فالگیر، بله ! فالگیرها هم وقت میدن، اون دو تای دیگه گفتن: زنگ بزن، ببین بین مریض وقت میده، منو یکی از دوستام قرار بود بعدش بریم جایی، گفت :بیا بریم، زود از اونور میریم دنبال کارمون، گفتم : من فال نمیگیرم منو راه میده ، اونها چون خبره بودن ، خندیدن و گفتن: آره بابا! تصور من شبیه به فیلم های تلویزیونی یه جای تاریک و نور ترسناک بود. 
رفتیم حوالی موزه دکتر حسابی ، یه خونه شیک ، تمیز و نسبتا بزرگ .
در رو برامون باز کردند ، پرسیدن چند تا قهوه میخورید؟ دو تا از دوستهام برای خودشون و یکی از بستگانشون میخواستن و یکی فقط یکی در نتیجه ۳ نفر ۵ تا قهوه خوردن . همین طور خانم ها بودن که میومدن ، در عرض فکر کنم حدودا ۴۵ دقیقه ای که من اونجا نشسته بودم بیشترمبل ها پر شده بود، ۱۸ نفر اونجا نشسته بودند. میون قهوه آوردن ، خانم فالی اومد و به دو نفر گفت: شما؟ اونها گفتن ما ۱۲ و نیم وقت داشتیم ، خیلی شماتت بار و تند گفت: پس چرا الان اومدید؟ باید منتظر بمونیدااا. اونهام منتظر موندن نه اینکه فوق تخصص بود ، می ارزید:|
هر کی نوبتش شد، با فنجون قهوه برگشته اش می رفت تو آشپزخونه ، میومد بیرون، دم در یه دستگاه پوز بود بله! دستگاه پوز داشتن که برای هر قهوه ۶۰ تومن کارت می کشیدن . من چی کار می کردم ؟ تعداد رو بعلاوه غایبین حاضر در مجلس می کردم ،ضرب در ۶۰ هزار تومن و برآورد می کردم که چقدر درآمد داره و به دوستهام گفتم : دیوونه اید، بیایید بریم خونه ما، بهتون آب هویج میدم ، اون هم لرد داره براتون فال می گیرم ازتون پول هم نمی گیرم ! خواستم مشتریهاش رو بقاپم 
که البته موفق نشدم و گفتن برای فانش فال می گیرن ، شاید هم واقعا همینطور که میگن ! نمی دونم!
با ذکر مثال های بالا سلام می کنم به هزاره سوم .
بامزه نوشتید،البته بجزقسمت اول که ناراحت شدم
قربونت ، خودم هم فیلم هاش رو میبینم دلم براش میسوزه
سال 86 دوستم خواسته بودفال بگیره فالگیره گفته بود من بخاطر یه نفرنمیام بایدچندتا باشین تابیام اونموقع هرفال 10 هزارتومن بود
دو ستم به چندنفری گفته بود واونا هم به نفرات دیگه خلاصه وقتی من رفتم دیدم یه 20 30 نفری هستن حالاحالا نوبتم نمیشه
از10 صبح خانومه شروع کرده بودساعت 5 عصربالاخره من رفتم و نوبتم شده بود
کف دستمو دید و ورق هم مینداخت
منم اعتقادی ندارم چون فالگیرا ازگذشته میگن که دیگه مهم نیس ازآینده هم که کسی خبرنداره
ولی اونروز خانومه درمورد چیزایی حرف زد که خیلی خصوصی بودند
وهیچکس خبرنداشت وکلی خجالت کشیدم
وازچهارتا اتفاق گفت که اون موقع به نظرم خیلی مسخره اومد وغیرممکن
درکمال تعجب اون اتفاقا افتاد
من یاداشت کردم حرفاشو هنوزم گاهی میخونمشون باخودم میگه مگه میشه ؟
جالبتراینکه دو تادیگه ازدوستام اصلا راضی نبودند وگفتن چرت وپرت گفته بهشون!
سلام . مرسی که تجربتون رو نوشتید ،من چون تا حالا نگرفتم نمیدونم راست میگن یا نه ولی حقیقتش دوستم چون زیاد میره میگه حالت اعتیاد داره و کسایی که فال میگیرن دوست دارن دائم این کارو بکنند، اگه چیزهای خوب بگن و آدم هی انرژیش رو جذب کنه خوبه ، ولی اگه یهو یه خبر بد بده ؟!! امیدوارم خوبهاش براتون اتفاق افتاده باشه.
والا منم تا حالا نرفتم پیش فالگیر
یعنی اصلا قبول ندارم و نداشتم
البته الان می خواستم بپرسم فال آب هویج چند خانوم؟ میشه یکی بیاد به نیابت از من اب هویج رو بخوره؟
سلام ، یه جا گفتم من فال نمیگیرم چون می ترسم یه چیز بد بگن ،گفت نشون میده خیلی اعتقاد داری!
شماها چون اولین مشتری ها هستید مجانی میگیرم فقط لیوان آب هویج رو باید رو به چشمشون بچرخونن اگه برای خودشونه چشم راست اگه برای کسی دیگه است رو به چشم چپ
اون گربه بیچاره.من از بچگی عاشق حیوونا بودم بعد یه همسایه داشتیم تقریبا بنظرم ۷تا شایدم ۸تا پسر داشت خیلی هم شیطون بودند یه روز یه بوی خیلی وحشتناکی کل خیابون رو گرفت اینا یه گربه رو توی بشکه زنده زنده سوزونده بودن وای چه فاجعه ای بود و من اون موقع ها فکر کنم راهنمایی یا دبیرستان بودم اما همیشه این کنج ذهنم بود تا الان ۲تا از این پسرا تو جوونی تصادف کردن و فوت شدن و یکی هم بنظرم اوردوز کرد.نمیتونم قضاوت کنم ولی همش،میگم یعنی آه گربهه بوده ؟و حتی نمیدونم اینا که فوت شدن واقعا توی این فاجعه دست داشتن؟
اما کلا نمیتونم آزار رسوندن به حیوونا رو تحمل کنم طفلکی ها بی زبون و بی پناه هستند.
سلام ، چه خاطره تلخی ، این مدل حیوون نیازاری تو جامعه ما چیز جدیدیه ، الان فیلم‌های مثلا ۲۰ سال پیش رو میبینم گاهی توش رگه هایی از آزار گربه هست بعد کارگردانهای روشنفکر !! میخوام بگم‌تو این مورد تو زمان کم باز خوبه که تعداد بالایی از مردم به این نتیجه رسیدن که اون هم یه موجود زنده است و حق حیات داره!
فقط اون جمله عجب صبر خدام زیاده
ولی بابا خودش اینجوری کرده دیگه ما ادم هارو هم مثل بقیه جانداران خلق می گرد همه از روی غریزه و البته اینکه اختیار داریم و اینا هم همه اش حرفه اختیار کجا بود همه مون بنده ژنتیک و هورمون و .... ایم
خوب بنا، بر این بوده که درنده خویی ز طبیعتمون بمیرد ، که میسر نشده گویا ! یاد اون جمله افتادم که دلم رو بهت دادم بری باهاش حال کنی ، نه اینکه بری جیگرکی وا کنی ! چی فکر می کرده و چی شد....
میدونی به چی فکر کردم که چطور من تا حالا همیچین چیزی را تجربه نکردم
بارها بهم پیشنهاد شده ها...
ولی دلم خواست یه بار همراه مریض برم فضا را تجربه کنم
حتی خواندن اون قسمتی که مربوط به گربه بود حالم را بد کرد...
سلام ، حالا من یه خوفی گرفته بودَتم می ترسیدم پلیس بریزه جمعمون کنه
فیلم زیاد میبینم .
بله طفلک چه زجری کشیده از دست این موجود دو پای مثلا عقل و شعور دار.
سلام بر خانم فالگیر با اب هویج
منم شکر خدا نه اعتقاد دارم نه تا حالا گرفتم
خدا به راه راست هدایتشون کنه که به حیوان ها آسیب نرسونن
سلام ، جانم ، بیا اولین مشتریم شو ،
آمین
سلام
واقعا تعجب می‌کنم که بعضی‌ها هنوز به این چیزها اعتقاد دارند.
اون بین مریض دیدن منو به خنده انداخت.
سلام ، این که یه موجودی رو که زنده است تیکه تیکه کنی فراتر از اعتقادِ دیگه ایمانه!!
خوشحال شدم