ضد تبلیغ


کتاب میخواست.

گفت: کتاب شوهر آهو خانم رو داری؟ گفتم : نه ، ولی خوندمش ، دوستش نداشتم  وگرنه برای کتابخونه امون می خریدم ، خیلی معمولی بود ! نمیدونم چرا این قدر ازش تعریف می کنند.

پرسید: سال بلوا رو خوندی؟  گفتم: آره و دوستش داشتم . (قبلش تعریفش رو نشنیده بودم)


الان میتونم  بگم تجربه بهم ثابت کرده ، یه کتاب یا فیلمی رو که همه ازش تعریف می کنند، حالا یا به حق یا به مُد  ، وقتی  میرم سراغش اون قدر تو ذهنم بالا بردمش،  که وقتی باهاش مواجه میشم،  سرخورده میشم و تو ذوقم می خوره !


 یه ضعفی دارم ، معمولا تو یه رودربایستی با خودم میفتم ، فیلم یا کتاب رو باید تموم کنم ، ببینید چه حالی داشتم  که صد سال تنهایی رو دو بار شروع کردم به خوندن، یه بار صد و بیست صفحه خوندم ، بار دوم  بیشتر ولی ناتموم گذاشتمش!

کوری رو اگه کمی دیگه می خوندم، بعید نبود دچار کوری هیستریک بشم !


کتابها رو یه زمانی بر اساس نویسنده می خوندم مثلا یه هفته  فقط غلامحسین ساعدی ، یه هفته امانوئل اشمیت ، یه هفته مدرس صادقی و ... یه هفته گذاشتم واسه صادق چوبک ، آاای زجر می کشیدم  انگار کنترات  برداشتم باید حتما تموم میشد!

خلاصه که بهتره به جای اینکه بگیم وای یه کتاب خوندم فوق العاده بود یه فیلم/تئاتر دیدم زندگیم رو به قبل خودش و بعد خودش تقسیم کرد بگیم ، ارزشش رو داره ، پیشنهاد بدیم اما تعریف بیش از حد و اصرار ، ظلم به اثرِ به نظرم.





نظرات 7 + ارسال نظر
مهی سه‌شنبه 13 آذر 1403 ساعت 13:58

من هم شوهرآهو خانم رو خوندم. اینکه ببینی ذهن یه نویسنده چقدر میتونه قوی باشه تا عمیق ترین حس ها و تصورات رو به جمله تبدیل کنه خیلی جذابه. محمدعلی افغانی یه جوری کتابو نوشته که انگار قبلا خودش زن بودن رو زندگی کرده
صدسال تنهایی هم با اینکه خوندنش خیلی پشتکار میخواد ولی بینهایت زیباست. بیان خاصی از زندگیه. پر از چرخه های تکراری و جزئیات.

کلا م همیشه از این لذت میبرم که این کتاب زاییده ذهن یه آدمه و وقتی پر از پیچ و تاب میشه حس میکنم دارم توی تالارهای ذهن اون آدم قدم میزنم و هیجان انگیزه که چه دقتی روی جزئیات داشته

یه نکته مهم که قطعا میدونی اینه که ترجمه های معتبر از هر کتاب رو بخونی چون ترجمه های ضعیف به شدت کیفیت رو پایین میارن.

سلام .
《همیشه از این لذت میبرم که این کتاب زاییده ذهن یه آدمه و وقتی پر از پیچ و تاب میشه حس میکنم دارم توی تالارهای ذهن اون آدم قدم میزنم و هیجان انگیزه که چه دقتی روی جزئیات داشته》

نگاهتون جالبه و قابل تفکر.
از یادآوری که کردید هم متشکرم

زهرا دوشنبه 12 آذر 1403 ساعت 21:52

سلام کتاب شوهر آهو خانوم رو خوندم خوشم اومد ازش
کتاب کوری رو که خوندم اصلا در ابتدا خوشم نیومد. اما بعدها وقتی تو ذهنم مرور کردم دیدم چه خلاقیتی داشته نویسنده اش
کتاب صد سال تنهایی هم خوندم فیلم کیک م. ح ب و ب م ن رو ندیدم و توصیفش رو خوندم این فیلم منو یاد اون کتاب و شخصیتش می ندازه. شاید برا اینکه شخصیت‌های فیلم و کتاب هر دو مسن سال بودن با یکسری خواسته ها و آرزوها و تغییر در زندگی

موفق باشین

سلام ، خوبه که کتاب کوری رو تونستید تا آخر بخونید ، کلا برام خوشایندِ که میبینم یه سری کتابها رو دوست ندارم و بقیه دوست دارند و بالعکس!
متوجه نشدم کیک محبوب من یاد کدوم کتاب انداختتون ، می دونم که منیرو روانی پور گفته که شبیه یکی از داستان های ایشونه، ولی من نخوندم.
ممنونم ، شاد و سلامت باشید

شیرین دوشنبه 12 آذر 1403 ساعت 13:38

من درمورد فیلما اینطوریم اگه خیلی تعریف کنن بعدببینم چون توقعم بالارفته توذوقم میخوره

بعضی کتابا فقط واسه سرگرمی ووقت گذروندن خوبه چیزی بهمون اضافه نمیکنه مثل بامدادخمار
شوهرآهوخانوم تودوره خودش خوب بوده الان دیگه خوندنش چنگی به دل نمیزنه.
فکرکنم بعضی کتابا هم به سن وسالمون برمیگرده که خوشمون بیاد یانه
مثلا دالان بهشتو جوونا نمی پسندند بنظرشون مسخرس واینکه توهین به خانوماس ونویسنده طرف پسرو گرفته و ...
ولی من وقتی میخوندم انگاردارم خاطراتمو مرورمیکنم یعنی دقیقا
جمله به جمله شو تو اون دوران لمس کردیم حس وتجربه کردیم بدون هیچ گونه اعتراضی نوجوونی وجوونی روگذروندیم.چون اون دوره اونطوری بود دیگه.
کوری رو خوندم وخوشم اومد ولی بینایی رو نصفه رهاکردم.
من وقتی میخوام کتابیو پیشنهاد بدم اول ازطرف میپرسم چه کتابایی تاحالاخونده .

در مورد فیلم ها مخصوصا روی فیلمهایی که جایزه گرفتند آدم انگار زوم می کنه ، حتی روی بازیها ، مثلا شنای پروانه به نظرم فیلم خیلی خوبی بود ولی هر دفعه که دیدم گفتم چرا به طناز طباطبایی جایزه دادند به خاطرش
با همه فرمایشتون موافقم و شیوه پیشنهاد کتابتون هم خوب و قابل تامله ، سلیقه طرف دستتون میاد

سمیه یکشنبه 11 آذر 1403 ساعت 13:01

سلام به نظر من حتی نظر خود ادمم به یک کتاب ممکنه تغییر کنه یعنی بعد چند سال می بینی کتابی که خیلی دوست داشتی و خیلی ازش تعریف کردی الان به نظرت عجیبه که چیشو دوست داشتی

سلام ، درست میگی به سن و تغییرات جامعه هم ربط داره ، برای من در مورد رمان دالان بهشت این اتفاق افتاد!

قورى شنبه 10 آذر 1403 ساعت 18:40 http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

سلام خانمى
نظر منم در مورد کتاب شوهر آهو خانم و بامداد خمار مثل شما هست
کلا کتاب هاى جدید خارجى هم که این روزها مد شده و همه تعریف می کنن ازش ، من به خاطر این تجربه سراغشون نرفتم ، یکى دو تا خودم خریدم که مثلا چندین بار چاپ شدن ، ولى خوشم نیومده ، خیلی معمولى بودن
مثلا کتاب دختر خودت باش أصلا جالب نبود به نظرم

کورى و اما دوست داشتم ، تازه هر دو صفحه چشمام و میبستم شبیه سازى میکردم فکر کنم ٢١ سالم بود خوندم الان شاید نظرم این نباشه
سال بلوا نخوندم برم ببینم طاقچه داره بخونم

سلام ، منم بامداد خمار رو دوست نداشتم ، ببین فوق العاده نبود یه داستان پیش پا افتاده و یه موضوع که میتونست پاورقی روزنامه باشه! اصلا متوجه نمیشم چرا یه کتاب یهو گل میکنه ، مثلا ناتور دشت رو بعضی به عنوان بهترین کتابی که خوندن معرفی می کنند ، من خوندم ، بد نبود ، ولی الان که دارم ساندویچ ژامبون بوکوفسکی رو میخونم فکر میکنم اینا تقریبا تو یه مدلن پس چرا اینو کسی نگفته اسمش رو!؟
به هر حال سلیقه ها متفاوته و همینش قشنگه که همه نگن بهترین کتابی که خوندیم ۴ اثر از فلورانس اسکاولِ

میس‌چری شنبه 10 آذر 1403 ساعت 17:24

منم شوهر آهو خانومو‌ دوست نداشتم اصلا و‌ دقیقا صدسال تنهایی رو هم هرگز نتونستم تموم کنم. نکته‌ای که توی این تعریف‌ها وجود داره اینه که خیلی ازینا از نظر فنی و در سبک خودشون نوآورانه‌یا متفاوت یا تاثیرگذار محسوب میشن و دلیل این تعریف‌ها خیلی اوقات اینه. مثلا صدسال تنهایی توی ژانر رئالیسم جادویی غوغاست از نظر ظرافت‌های فنی. ولی خب بنظر منی که محتوا برام مهمه چیز خاصی محسوب نمیشه و حتی ارزش تموم کردنم شاید نداشته باشه برام. اگه بخوام تو حوزه ادبیات نظر بدم بحث متفاوت میشه. فیلم‌و تئاتر هم همینجوره.:)

سلام ، چه خوب که نظرتون رو نوشتید، ممنون یه مشکلی که تو صد سال تنهایی داشتم این بود که شخصیت ها رو گم می کردم برای همین امکان اینکه تو چند روز بخونم رو نداشتم.

ربولی حسن کور شنبه 10 آذر 1403 ساعت 17:07 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
راستش شوهر آهو خانم را برخلاف نظر شما دوستش داشتم. اما سال بلوا را نخوندم و نمیتونم درباره اش نظری بدم.
اما درمجموع حق با شماست. بخصوص که سلیقه آدمها هم با هم فرق داره.

سلام ، خیلی ها دوستش داشتن و دارن ، شاید اگه همین جوری به پستم میخورد و میخوندم خوشم میومد ، مثلا نوشته های صادق هدایت رو خیلی دوست دارم شاید برای اینکه تو نسل ما هی منع می شدیم از خوندنش و کسی تشویقمون نمی کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد