ماهی آزاد


یه دوستی دارم، بعد از کلی تحقیقات میدانی، ونکوور رو برای زندگی انتخاب کرد ، ۶ سال اونجا زندگی کرد ، اما تابستون برگشت ایران  و اصطلاحا مهاجرت معکوس کرد، ناگفته نمونه اینجا اوضاع زندگیش خوب بود  و مرفه زندگی می کرد ، همدیگه رو که دیدیم،  گفتم : مهاجرت پیک گرفته ، همه دارن میرن، تو چرا برگشتی  ؟ گفت : ولشون کن ، بذار برن ، بهتر ، اینجا خلوت میشه و... بعدتر گفت که این رفاه و جایگاهی که اینجا داشتن رو اونجا نداشتن . ( خونه و زندگیش هم اینجا نفروخته بود ).به خواهرم که گفتم ، گفت : عجب شهامتی داشته  و از دوستش تعریف کرد که سالهاست هلندِ و میگه شرایط خونه و زندگی من تو ایران بهتره، ولی آدم انگار میفته تو رو دربایستی با خودش و بقیه ! برگردی، بگی چی شد؟!


چند روزِ هوای تهران بد نه! افتضاحه! ما به تشخیص خودمون، راد رو روز اول نفرستادیم مدرسه ، ( ازهمون روز میگفت بریم شمال یه هفته امروز هم زنگ های مهم رفته ،سرم درد میکنه ، راد سرفه می کنه! هویج و سیب می پزیم و انار می خوریم و مایعات فراوون و...


من که میتونم برم  یه جایی که نفس کشیدنِ درست آرزو نباشه برامون ، چرا وقتی همسر بهم میگه یکی از شهرهای شمالی رو برای زندگی انتخاب کن ،دوست ندارم بهش فکر کنم ؟! شهامت تغییر ندارم، شاید هم جسارت درست زندگی کردن 


پ.ن:  کامنتهام رو بلاگ اسکای میخوره گاهی، اگه کامنتتون رو ندیدید زیر پستی از من، بدونید من سانسور نکردم ، کامنتی بهم نرسیده

نظرات 4 + ارسال نظر
سمیه پنج‌شنبه 22 آذر 1403 ساعت 12:34

من خودم بعد چند سال زندگی تو تهران برگشتم شهرستان و همه هم می گفتن حیفه حتی با وجود اینکه شرایط کاری همسرم تو تهران خیلی بهتر بود ولی اصلا پشیمون نیستم و نمی تونم درک کنم چرا ادم باید جایی زندگی کنه که همش شلوغی و ترافیک و آلودگی باشه و حتی هوا واسه نفس کشیدن نداشته باشه بله امکانات پزشکی تفریحی و آموزشیش با شهرستان قابل مقایسه نیست ولی باور کنید من جاهای دیدنی تهران بیشتر از همکارای تهرانیم بلد بودم چون من واسه گشتن می رفتم

سلام سمیه جان، چقدر خوشحالم که تجربه ات رو نوشتی، ببین ما تو بستگان کسانی رو داریم که تو شمال خونه ۳۰۰ متری رو رها کردن و اومدن تهران تو خونه ۶۵ متری زندگی می کنند، کار هم میتونند برگردند توی همون ارگان تو شهر خودشون انجام بدن ، برای شغل نیست که اومده تهران، یا کسی رو میشناسم از شیراز !!! برای کلاس زبان اومده تهران ، خوب من پیش خودم میگم من تجربه زندگی تو شهر دیگه ای رو ندارم حتما یه چیزی اینجا هست که طرف حاضر با وضعیت بدتر اینجا بمونه، بعد میترسم برم ، نتونم بمونم بشم مسخره اینو اون که رفت و برگشت، حقیقتا خیلی برام ارزشمنده که میشنوم آدمهایی که رفتند الان خوشحالن و دارن زندگی می کنند.خصوصا که همسرم مشکل شغلی نداره ، الان وضعیتم طوری که میدونم دارم به بچم ظلم میکنم ولی نمیتونم حرکت کنم. فکر کن همه دنیا رو میخوای برای بچت ولی نیاز اولیه اش که نفس کشیدنه رو نمیتونی کاری کنی

سمیه پنج‌شنبه 22 آذر 1403 ساعت 12:31

به نظر م غر زدن از مهاجرت و ایش ایش و اون ورم خبری نیست هم الان یه جور دیگه مده همه حس می کنن مجبورن برن هیشکی به عنوان یه تجربه بهش نگاه نمی کنه اینکه بری با فرهنگ و ادم های جدید اشنا بشی و خوب اگه خوشت نیومد پل های پشت سرتو خراب نکنی چه اشکالی داره نشد برگردی بله بخاطر شرایط اقتصادی ما انگار تو زندانیم ارزش پولمون و ..خیلی چیزا باعث شده سفر سخت بشه و این فرهنگ عاقبت اندیشیمون که باید خونه داشته باشیم باید کار ثابت داشته باشیم و...همه باعث شده این قسم تجربه ها واسمون سخت تر باشه

راست میگی انگار مد شده ، البته به صورت خاص در مورد کسایی که کانادان بگم چون حجم مهاجرت به کانادا تو این سالها زیاد شده ، کاملا متوجه میشم مثلا کسایی که ده سال پیش رفتند نسبت به کسایی که تازه میرن یا میخوان برن یه گاردی دارن ، شاید هم ناخوداگاه دارن رای اونها رو میزنن، یه دوستی دارم بهش تلفنی میگم فلان دوستمون میخواد بیاد کانادا، میگه فقط مونده اونا بیان اینجا

ربولی حسن کور سه‌شنبه 20 آذر 1403 ساعت 22:10 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
خودمونیم این تیترها چطور به ذهنتون میرسه؟!

سلام ، داشتم می نوشتم دیدم دوستم برخلاف جریان رایج الان حرکت کرده یاد ماهی های دریای آزاد و قزل آلا افتادم.

قورى سه‌شنبه 20 آذر 1403 ساعت 18:12 http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

سلام
فکر کنم پاسپورت که گرفتن بر گشتن إیران ،البته حدث میزنم چون حداقل ده خانواده میشناسم که بلافاصله بعد از گرفتن پاسپورت بر گشتن سر خونه زندگى ایرانشون وابستگى به کشور و شهر و محله و هم زبان ها خیلی پیچیده است
احتمالا این دوست فرزندش هم از سن کم اونجا نرفته که عادت کنه به محیط اونجا
براى همین برگشتن براشون راحت تر بوده
در مجموع دنیا دو روزه و واقعا اگر کسی اذیت میشه و نمى تونه خودش و با محیط جدید سازگار کنه
باید بر گرده و هر جا دلش خوش و آرومه زندگى کنه
من اهل أصفهانم اما تهران بزرگ شدم ، هیچ وقت دوست نداشتم براى زندگى از تهران برم اصفهان
چرا ؟؟ نمى دونم
الان هم که دبی هستم فقط براى استکان هست
حالا نمى دونم استکان بزرگ شد ایا راضى هست ازین کار ما یا تازه طلب کار هم میشه ازمون
فعلا فقط از لحاظ تفریحات و سرعت اینترنت اینجا رو به إیران ترجیح میده

سلام ، آفرین به هوشت، دخترش رو اونجا گذاشت ، ببین همسرش اینجا یه شرکتی داشت ، اونجا نتونسته بود اون شغل رو داشته باشه یا شغلی در حد اون ، یه کار خدماتی می کرد ، همه اینهایی که گفتی هست دیگه، مجموع شرایط...

تهران ، تهران زیبا ، تهران دودی ..دنیا رو گشتم تو دبی بودی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد