مغز من ، بیا منو یاری بکن....


داییم نشسته بود جلوی بابا و با شدت و حدت  جریان  خرید ملکی رو تعریف می کرد که موقع تحویل ، صاحب خونه قبلی، لامپ های هالوژن و لوستر رو با خودش برده. برای اینکه بتونید تصویر سازی کنید، شبیه ترین آدم به دایی که بشناسید ، شاهرخ( خواننده )  ، با اخمی همیشگی و ابروهایی که موقع حرف زدن یه تابی هم میگیره!

خلاصه همینطور با جدیت داشت تعریف می کرد که زنگ زده به صاحب خونه و گلایه و ... . مطلقا درک نمی کردم چرا فکر می کنه ، نباید طرف لوستر رو می برده ؟! 

گفتم: هالوژن رو نباید می کند، متداول نیست ،ولی لوستر که جز ساختمون نیست ، مال خودش بوده ، وسیله خونه رو که نباید برای شما میذاشت!

جدی گفت: چون تکون نمیخوره ، باید میذاشت!!!!

 گفتم :  اومدیم روزی که شما رفتید خونه رو دیدید ، مادر پیرش توی بستر افتاده بود گوشه خونه، چون تکون نمی خورد اون رو هم باید میذاشت؟!

جدی تر گفت: اگه به ما نشونش داده بود و ما دیده بودیم ، بله! باید میذاشت!

دوئل نخندیدن با خنده من، که متعاقب خنده پدرم بود با شکست من تموم شد. 

گاهی آدمها با همین جدیت و بی منطق ، فکر می کنند ، دارن منطقی حرف میزنند.

گاهی حق با ما نیست ، این مغز ماست که داره ما رو گول میزنه ، دنیل کانمن، یه نوبلیست اقتصاده، میگه چون جهان پر از دیتاست ، و مغز محدود، مغز ما ، گزینشی و اون جوری که دوست داره اون ها رو انتخاب می کنه ، این روی قضاوت و تصمیم گیری های ما اثر میذاره ، در واقع مغز، ما رو گول میزنه . ببینید کجاها ممکنه ما رو بازی داده باشه؟!


پ.ن: اپلیکیشن طاقچه اشتراک یکساله رو تخفیف گذاشته صد تومن . اگه اهل شنیدن و خوندنید ، قیمتش مناسبه.



نظرات 5 + ارسال نظر
رضوان پنج‌شنبه 6 دی 1403 ساعت 15:21 http://nachagh.blogsky.com

خدا را شکر که پسندیدی.بزک کردن جنس تا ما فریفته شویم اصطلاحی دارد که وملا می دانند و فکر کنم جریمه هم داشته زاشد.طفلک دایی جان شما.ما خانه ای را با پرده دیدیم و وقتی تحویل گرفتیم پرده ها ش را خشک شویی هم داده بودند ،خانه را رنگ هم زده بودند و تحویل دادند و گفتند تا رضایت قلبی داشته باشید و پول شما برای ما با برکت باشد.ذوق کردیم.با خود اندیشیدیم سود کرده ایم.

، امیدوارم همیشه آدمهای بخشنده سر راهتون باشند

ویرگول پنج‌شنبه 6 دی 1403 ساعت 14:29 http://Haroz.blogsky.com

شانس آوردی دایی جان ورت نداشت ببرتت خونشون ولی واقعا وقتی یکی نمی خواد متوجه بشه نمی خواد

، میخواستم کمکش کنم ، اگه فکر کنی حق باهاته خوب طبیعی که عصبانی بشی ولی وقتی بفهمی داری اشتباه می کنی ، آروم میشی دیگه!

Pariiish پنج‌شنبه 6 دی 1403 ساعت 13:48 http://Magicgirl.blogsky.com

سلام.من تا آخرین لحظه منتظر بودم بگی دایی هم زد زیر خنده و داشت شوخی میکرد اتفاقا من تو این که موقعیتا که طرف کلا تو یه لی دیگه ست و فکر میکنه حق با اونه بیشتر خندم میگیره و چندبار باعث دردسرم شده
منم چند روز پیش با معرفی یکی از دوستان وبلاگی عضو طاقچه شدم.تا الان که بدم نیومده.دارم سعی میکنم مقاومتم در برابر خوندن کتاب الکترونیکی رو کنار بذارم.

سلام ، کلا آدم نخندیه ، البته مهربونه ولی خیلی خندیدنش یادم نمیاد .از اونهاست که چشمهاش می خنده ولی لبش نه!
منم اول فکر می کردم باید کتاب رو حتما ورق بزنم ولی بعد دیدم چقدر خوبه ، همه جا همراهته ، کلی کتاب رو هم موقع کار خونه صوتیش رو گوش میدم .

رضوان پنج‌شنبه 6 دی 1403 ساعت 05:15 https://nachagh.blogsky.com/

دایی جان(شبیه شاهرخ)شما درست فرمودند که مالک با انواع نور افشانی تبلیغ خانه را کرد و وقتی من فریفته نورانی بودن ملک شدم و تحویل گرفتم اون را از رونق انداخت تا دلم را بزنه (خرش از پل که گذشت...).دل به دلش میدادی و میگفتی دایی جان تو می بینی و من پیچش مو(براساس ظواهر خرید نکن)او به هدفی که میخواست رسید و تو الان عصبانی هستی که مغبون شده ای نه اینکه چهارتا نئون و لوستر ارزشش را داشته باشد به حی عمق احساس خود بنگر.با چراغ های نئون سینما ها و مراکز خرید تزئین میشوند تا ما جذب شویم یعنی ادراکات انسان دستکاری می شود .همان گونه که دیدن هواپیمای اندازه یه مشت انسان در آسمان باعث نمی شود هواپیما را کم گنجایش به اندازه مشت ببینی ادراک از احساس جداست .احساس و ادراک منطبق بر هم نیستند.بحث کردن با دایی نیازمند مبحث ادراک و احساس درس روان شناسی است.هر کی هرچی گفت را نمیشه منکر شد بهش بر میخوره.

سلام . کامنتتون رو دوست داشتم ، چند بار خوندم ،

ربولی حسن کور چهارشنبه 5 دی 1403 ساعت 14:11 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
این که حق را میگین حتی در برابر عزیزانتون ارزشمنده اما گاهی هم ممکنه باعث دلخوری بشه. من بودم کلا سکوت میکردم.

سلام . موقع اینجور حرف زدن یه چیزهایی مهمه ، یکیش شناخت طرفین از همه ، یکیش لحن ، یه چیز دیگه مثل امر به معروف باید ببینید شرایطش مهیاست ، اصلا طرف مقابل قابلیت شنیدن داره . ولی قبول دارم خیلی رو لبه حرکت کردنه ، ممکنه باعث دلخوری بشه ، البته این مورد واقعا خیلی سعی کردم وسطش خودم نترکم از خنده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد