چند ماه پیش دوستم بهم زنگ زد که اگه هنوز کمکی نداری، برای کارهای خونه ، یه خانم جدیدی اومده ، اگه میخوای بهش بگم پیش تو هم بیاد ، دو تا سئوال پرسیدم و ازش تشکر کردم و گفتم : نه!
چند روز پیش که با هم حرف میزدیم گفت : یه روز دخترم رو بردم کلاس و زودتر از موعدی که همیشه بر می گشتم ، برگشتم خونه و دیدم رفته سر یه کمد و وسایل اون رو که کیف هام بود درآورده ، ( قرار از اول این بوده که داخل کمد و کابینت تمیز نشه )بهش گفتم : اینا رو چرا درآوردی ؟! گفته ، شما گفته بودید یه سری وسیله برام کنار گذاشتید ، من فکر کردم تو این کمد گذاشتید .
دوستم دیگه اون خانم رو جواب کرد ، گفت: از اون روز یه چیزهایی رو پیدا نمی کنم ، ذهنم بهم ریخته است و حالم خوب نیست ، چون نه میتونم قاطع بگم اون برداشته ، نه مطمئنم که اون وسیله گم شده و این بیشتر اعصابم رو بهم می ریزه!
حالا شب عیدی ، حواستون به مالتون باشه ، همسایه رو دزد نکنید !
تجربه من اینه که بعد از یه مدت از حضور نیروی کمکی ، سخت میتونی براشون مرز بذاری ، یه خانم خیلی پرانرژی سالها خونمون میومد ،معرفش دوست صمیمیم بود ، اما هر دفعه منت میذاشت که، من اگه بخوام میتونم دزدی کنم خیلی راحت، ولی نمیکنم ، مثلا خونه کسی میرم که تو کمدش، تو یه کیسه پر دلاره ولی برنمیدارم ، اگه بردارم با توجه به اینکه بانک نذاشته ،حتما ریگی به کفششه ، نمی تونه چیزی هم بگه.
آقایی که خونه خواهرم میره ، تو کار تفتیش عقایده ، تازگیها خیلی سئوال می پرسه. نمیدونم به شغل شریف دیگه ای هم توامان میپردازه؟
دوست دیگه ام ، یه خانمی از زمان خیلی قدیم برای مامانش کار می کرد ، بعد پیش دوستم اومد ، به دوستم گفته : تو جارو برقی بکش، من لباسها رو اتو میکنم. ( دوستم گفت احساس میکردم سرکارگر منه) بعد موقع رفتن : به دوستم میگفت : فلانی ، یه بسته گوشت چرخ کرده از فریزرت برداشتم . دفعه بعد، مرغ برداشتم و ....
یه دوست دیگه ام ، گفت : یه خانمی میومد خونه مادرم ، که می گفت : نمیتونم برم بالای نردبون ، ماده شوینده نمیتونم بزنم ریه ام حساسه ، شیشه رو نمیتونم پاک کنم و ... گفت : تصمیم گرفتیم امسال به جای اون ، ۳ تا خواهر یه روز رو خالی کنیم بریم خونه مامانمون رو خودمون تمیز کنیم.
سالها قبل یه خانمی خونه مامان میومد ، بعد پسرش چند بار زنگ میزد با مدل حرف زدن( چی داداش؟!) ، بدون سلام ، میگفت گوشی رو بدید به مثلا زیور خانم ! بعد به مامانش میگفت: بالای نردبون نری! کار سخت نکنی ! ( نمیدونم چرا خودش نمیرفت سر کار؟) هر بار هم خانمه میگفت : باید زود برم، برای دخترم امروز قراره خواستگار بیاد ، آخرش مامان گفت: خواستگاریهاتون رو بذارید آخر هفته
پ.ن : می دونم این کار سخت و جانفرساست ، توش رنجی هم هست ، مثل مقایسه شرایط ، اما یه سری قوانین حتی نانوشته وجود داره ، شما مدیرعامل جای مهمی هم باشید ، مجبورید به هیات مدیره جواب پس بدید. همین قضیه رو حداقل من تا حالا ندیدم که بشه برای نیروهای کمکی جا انداخت!
چقدر جالب بود. خود پست بسیار خوندنی کامنتا هم به اندازه پست خوندنی. از اونجایی که اصلا در این زمینه تجربه نداشتم و همش تصور میکردم به به چقدر خوبه خیلی دیدم رو تغییر داد.
خدا رو شکر ، اگه تجربه بقیه به کارتون اومد
عابرحان!
لاصه یه بساطیه.خانومه میگه لیاقتت اینه نه من.تازه به من مزد هم نمی دادی .انگار هووی کمکی است .حالا خوبه کمکی آقاست.بیچاره آقاهه در هر حال گیر کرده.خانومه مو از ماست می کشه.آقاهه هم میگه مگه خونه زندون من و بچه هاست؟
من یه دوست دارم خیلی وسواس است در تمیز کاری.هر وقت خونه را تمیز می کرده ( و این کار را دوست هم داشته)با همسر و بچه هایش سر اینکه نظم را به هم می زنند ناراحت می شده.لذا همسرش فرموده دست به سیاه و سفید نزن منت هم نذار مستخدم براش گرفته و حق نداره به کمکی ایراد بگیره چون کارفرما آقاهه است و او خودش میره خونه بز رگان مثلا خانم دکترها کار می کنه و مزد تمیز کار کردن هاش را می گیره و اصلا هم در خانه خرج نمیکنه و اگر دلش بخواد تو خونه کار ی کنه،از شوعرش پنهانی می کنه چون میگه خق اعتراض ندارم ولی خب خونه ام هست و دلم نمیاد نامرتب ببینم.در عوض همش داره به شوهرش میگه این کمکی است گرفتی فلان نقص را داره فلان جای کارش می لنگه و شوهرش میگه عر چی پول بدی آش میخوری،من همین قدر می تونم هرینه کنم اونم همین قدر ازش میاد به خودمان مربوطه.خ
خوبه که هنوز با هم زندگی می کنند .
__________________________________
پیامتون رو خوندم ، راستش اون مورد اگه اتفاق بیفته ، بی شان و شخصیتی مرد خونه رو نشون میده ، بله متاسفانه کسایی که هفتگی میرن خیلی در جریان امور قرار می گیرن.
چه پست پرماجرایی!
خیلی دوست دارم بدونم سوالهاییکه از دوستتون پرسیدید در مورد کمکی چیه اگه ممکنه
اخه ما هم تجربه خوب داریم از کمکی هم بد
یه کمکی داشتیم که خدا رحمتش کنه عالی بود هاا عالی ولی حیف فوت کرد بعد اون دیگه نتونستیم کمکی خوبیکه همیشه بیاد و بره پیدا کنیم
واقعا
خیلی تخصصی نبود ، یکیش اینکه مستمر یکسال پیش کسی کار کرده که ایشون بشناسدش؟
روحشون شاد ، بله وقتی خیلی خوب باشه ، معمولا خونواده ها به کسی دیگه معرفی نمی کنند. شانسه دیگه !
سلام منم تمیزکاردوست نمیدارم.البته بهشون قوت بده.خیلیاشون بازحمت دارن نون حلال درمیارن ولی به نظرم آدم تاجوونه خودش کارای خونشو بکنه دیگه .حالاهمه جابرق نزنه چی میشه مگه؟
سلام . خیلی خوبه که اینطوری فکر میکنی ، راستش من اینو دوست دارم که یه روزه کل خونه تمیز میشه ، از توان خودم خارجه مثل اونا یه روزه همه جا رو دسته گل کنم .
.
سلام . متاسفم که نوشته ای باعث رنجشتون شد . ابدا فکر نمیکردم ، قشرهای مختلف اینجا رو بخونند.
دوستان ساختار بلاگ اسکای، اجازه دخل و تصرف تو کامنت ها رو نمیده و فقط یه حق دارید ، تایید یا عدم تایید.
باز هم متاسفم و معتقدم که اشتباه ترین حرف، اینه که بگیم همه یک جورند!
چقدر اون حس مقایسه که دارن آدمو اذیت میکنه، خانومی که میاد کمک من بسیار آدم خوب و وارسته ایه، ولی اونم یه بار گفت خدا خواسته به شما داده ( و به ما نه)
من خودمم واقعا پا به پاس کار میکنم و خیلی کارها رو میگم لازم نیست. چون واقعا کار خسته کننده ایه و نهایتا هم همه چی دوباره کثیف میشه، حالا برقم نزد، نزد.
اما حتی همین خانم یکبار یه چیزی از خونه من برداشته بود، خیلی خیلی تعجب کردم و ناراحت شدم. ناراحتی بابت از دست دادن اون وسیله یک طرف، بابت از دستدادن اعتماد زیادی که بهش داشتم بکطرف، وقتی فهمیدم و بهش گفتم، بعد یکی دو هفته آورد گذاشت سر جاش. هنوز نمیفهمم چرا این کار رو کرده بود . با اینکه واقعا اهل خواستن نیست. هیچوقت چیزی ازم نخواسته. آشناهای دیگه که همین خانوم، میره خونشون کلی طلا روی میز میگذارن و میرن.
برام جالبه از نظرشون این آدم دل ندارد و دلش نمیخواد طلا داشته باشه. ولی این کارش باعث شد من بفهمم اینطور هم نیست.
سلام پگاه جان ، این حس مقایسه تو همه اقشار هست ولی جاهای دیگه معمولا بیان نمیشه ، وقتی یکی تو روی آدم میگه، یه حس عجیبیه که خوب چه کار ازت برمیاد ؟! حسرت اون ،آدم رو غمگین میکنه.
خوبه گردن گرفت و آورد
تیتر (مال یه جا میره،ایمان هزار جا).شیرین خانوم فرمودند روزی که کمکی میاد آچه جالب است چمع شود.خانمیتشریف آوردند خانه ما فرمودند این سنجاق سینه را بدین برای دخترم.اون جارو برقی از رده خارج تون را بدین حسرت داشتن جارو برقی به دلم مونده و...و...
به قول یکی از کامنت گذاران همسر شون مث یه بچه درسخون سوآلات کمکی را جواب داده.پاشون تو زندگی هامون وا شده .حواس شون جمع است کجا به کجاست ،نقل کجاست.
سمیه خانوم فرمودند باید عادت کنیم کمکی بگیریم برای روزایی که نمی تونیم.همسایه طبقه پایین ما مریم خانوم کمکی مرد میاره تا دلش نسوزه خسته شد و ازش کارای سخت سخت میخواد و خودش هم بیوه است .برای کمکی ناهر می پزه.باهاش صحبت می کنه و تعریفش را هم برای ماها میکنه که اگر نیاز داریم برامون خبرش کنه .ولی من خودم زیر بار نرفته ام تا حالا.انگار به اونا حسودیم میشه که یک میلیون در روز در آمد دارند.(ما اجرت المثل برای انجام کارهای خانه از همسرمان نمیگیریم)خنده
سلام رضوان جون ،
خوبه اگه کسی بیاد کمکتون ، اگه قابل اعتماد باشه و تمیز و بلد
__________________________
پیام هاتون رو خوندم ، چقدر درست بود اونی که در مورد نیروی خدماتی نوشتید.
و متاسفم برای اون دختر و دخترهایی که نمی تونن سرنوشتشون رو عوض کنند
سلام
بانیروی کمکی به هیچ عنوان نبایدواردصحبت شد که دردل کنه وازمشکلاتش بگه اصلا واردبازی شوهرم معتاده بچم مریضه اجاره خونم عقب افتاده و ....نبایدشد!
اومده کارکنه دستمزدبگیره وبره
به شوینده حساسیت دارم !
شیشه نمیتونم تمیز کنم ازنردبون بالا نمیرم
بااین جارو و فرچه نمیتونم کارکنم!
چطور کمکی هستی که به شوینده حسایت داری!؟!
من بااین شوینده ها ووسایل خونمو تمیزمیکنم شما نمیتونی؟؟
متاسفم ترجیح میدم کمکی دیگه ای بگیرم بسلامت!
شایدبیرحمانه به نظربیاد ولی کاریعنی همین !دلسوزی بی مورد ما باعث سواستفاده و کم کاری کمکی میشه
مگه ما کارمیکنیم کم کاری یاتعجیل وتاخیرداشته باشیم چشم پوشی میکنن؟؟
من نیروی کمکی آقارو ترجیح میدم چون هم توان بیشتری دارندو هم درسکوت کارمیکنند!
وقتی مراسمی یا کمکی درخونه داریم بهتره اشیا قیمتی رو دراتاق یاکمدی بزاریم که امکان دسترسی بهش نباشه
چندوقت پیش یک خانواده پنج نفره رو کشتند وطلاهاشون روبه سرقت بردند .بعدازتحقیق وبررسی مشخص شد قاتل ،جوان 25 ساله افغانی بود. اعتراف کرده که من 3 ،4 ساله بودم که سرپرستی منواین خانواده قبول کردند طلا زیاد داشتند وسوسه شدم وطلاهارودزدیدم و فرارکردم!!!
هیچ وقت به هیچ افغانی اعتماد نکنید!
ناسپاسی و بی رحمی و فرصت طلبی دروجودشون نهادینه شده
کافیه یه سرچی در آداب رسوم وفرهنگ واخلاقیاتشون داشته باشین ..
سلام.


همه صحبتهاتون درسته ، اینو میدونم که به لحاظ مدیریت درست می گید ، ولی متاسفانه آدم میخواد انسانیت به خرج بده ، بعد میفته تو تله انتظاری که ته نداره.
یکی از دوستان سالها یه خانمی ( هموطنمون )چرخشی تو کل فامیلشون کار می کرد ، اینقدر قابل اعتماد ، که کلید داشت ، از خونشون دزدی شد ، با چک کردن دوربین های بیرونی برج دیدن ایشون اومدن . یعنی آدم واقعا موجود ناشناخته ایه!
سلام
آدم هاى عجیب و غریب هم همینطور
داستان کمکى ها مخصوصا براى شب عید دیدنى و شنیدنى هست و البته حرص خوردنى
درست مثل تمام شغل ها توى این شغل هم آدم زحمتکش خیلی خیلی زیاد هست
سلام ، دقیقا درست میگی ، من اونی که پیشم میومد رو دوست داشتم چون تمیز کار می کرد ، البته لولش هم بالاتر از حد اون قشر بود ، خونه اش یه منطقه نسبتا خوب تهران بود و از روی نداری نبود که کار می کرد بلند پرواز بود و حقوق همسرش کفاف نمی داد. اما به قول دوستم خیلی کنجکاو بود ، البته دلیل قطع همکاری ، دوران کرونا بود. ازش با خبرم خوشحالم که داره به آرزوهاش میرسه .
آها یه چیز دیگه هم بگم به نظرم به خودمونم بستگی داره که چقد بهشون اجازه بدیم حرف بزنن و پی حرفاشونو بگیریم یا نه یه اهنگی پادکستی چیزی بزاریم و کار کنیم و یه چیز دیگه وقتی خودتونم باهاشون کار می کنی حس بهتری می گیرن تا تنهای کار کنن
این خیلی سخت اتفاق میفته ، شما نمیبینی یه آبدارچی بره فرضا به مدیر مالی بگه ماشینت رو چند خریدی و چطور خریدی ؟ ولی همون آدم اگه هفته ای یه روز بیاد خونه کسی کار کنه شروع می کنه اینو چند خریدی ؟ اونو چند خریدی ، من ندارم و .... فکر میکنم ، ساختار خونه بهش این رو تفهیم نمی کنه که یه سری رفتارها رو نباید انجام بدی ، برای همین با گذروندن دوره فنی و حرفه ای به شدت موافقم . خانمی که مشترکا خونه منو دوستم میومد دائم در حال پرسیدن اینو چند خریدی اونو از کجا خریدی بود ، من خیلی ها رو میگفتم یادم نیست ، دوستم به خاطر اینکه اون ناراحت نشه همه رو میگفت قسطی خریدم که اون دلش نخواد ، همسر دوستم گفت : یعنی چی که سئوال می پرسه و ... دوستم میگفت تلویزیون خریدیم شوهرم خونه بود ، گفت من خودمو زدم به خواب دیدم خانمه به جزئیات داره از شوهرم می پرسه و شوهرم هم مثل یه بچه خوب درسخون دبستانی جواب میده
بعدم اینکه به نظرم من اصلا باید فنی و حرفه ای یه دوره ای واسه خانه داری و کار خونه تعریف کنه یه جا خوندم یکی نوشته بود بعضی وقتا خودشون دوست داشتن برن تو خونه مردم کار کننن تا یاد بدن که کار کردن چطوری چه اشکالی داره یاد بگیرن از چه دستمال هایی استفاده کنن ماسک بزنن از شوینده استفاده کنن درخواست چکمه لاستیکی کنن شیشه رو باید چطوری پاک کرد یا آموزش اخلاقیات که نباید از خونه های دیگه حرف زد نباید درخواست چیزی کرد از اولش طی کرد که غذا باید چی باشه این کار اصلاجایگاه بدی نداره و چقد کمک می کنن به مردم و اینکه نون زحمتشونو می خورن و بهتر از اینه که اویزون سطل آشغال باشن یا سر چهارراهها الکی به بهونه فروش گدایی کنن و... این بود بالای منبر رفتن بنده در خصوص کارگر خانه
موافقم با اینکه یه دوره فنی و حرفه ای بگذرونن ، با توجه به بازار کاری که وجود داره ، بعید نیست این اتفاق بیفته
سلام اخ اخ من دلم می خواد یه کامنت مفصل بزارم در مورد این موضوع اول اینکه به نظر من گرفتن کمک و استفاده از نیروی کمکی به صورت ماهانه جزو واجباته چون اولا کارهای خونه سخته و سنگین و دوم اینکه ما تا جوان هستیم باید خودمونو عادت بدیم تا کمک بگیریم تا وقتی که پیر شدیم و نتونسیتم تنهایی کارهارو انجام بدیم هم دلمون بیاد پول خرج کنیم هم یاد بگیریم کارشونو قبول کنیم و از وسواسمون کم کنیم چون دیگه نسل اینده سه تا دختر نداره که بیان کمک ضمن اینکه چرا بخشی از درامدمون هزینه نکنیم تا کمک خرچ یکی دیگه بشه
سلام . چه خوب منم خوشحال میشم بخونم
سلام.
خانم تمیزکاری سالها خونه مادرم می اومد. فقط کافی بود ببینه مثلا مادرم به تازگی برنج از شمال سفارش داده و رسیده. شروع می کرد به این که "الان چند روزه بچه هام برنج نخوردن. چقدر گرون شده ..." مثلا به در می گفت که دیوار بشنوه. مامانمم تو رودرواسی بهش چند تا کیسه برنج می داد
سلام . بنده خدا مادرتون ، آخه آدم نمی تونه وقتی این رو میشنوه که به روی خودش نیاره ، اونهایی که این اخلاق رو دارن سریع سواستفاده می کنند ، میفهمن از کجا و با چه کلماتی میتونند به خواسته اشون برسن
راستش ما چندین ساله که شکر خدا با یه خانواده افغان کار میکنیم و چقدر اینها اصیل و نجیب هستند انگاری عضوی از خانواده ما شدند البته ما هم هواشون را داریم و خوشبختانه قدرشناس هستند ولی اصل اینه که به کسی اعتماد نکنی و چارچوب را مشخص کنیم و چقدر دل پری دارند از بد رفتاری صاحبخونه ها از این که غذاهای مونده را بهشون میدن بد حرف میزنن و توهین جالبه که اینا خودشون شدن یه پا روانشناس میگن همون دفعه اول که بریم خونه کسی میفهمیم چطورادمهایی هستند و یا دوباره میریم و یا اصلا دیگه نمیریم پای حرفهاشون که بنشینی میبینی اونا هم حق دارن انتخاب کنن که با کی کار کنن
سلام ، خدا رو شکر ، راستش تجربه من از کار کردن آقایون افغان بسیار خوبه ولی خانم هاشون اصلا خوب نیست .
البته نمیدونما بچه های مدیریت باید بگن رویکردش تو دراز مدت درسته یا نه؟!!
اون کسی که بد حرف میزنه و غذای مونده میده و ... با همه کارگرها این کار رو میکنه ، براش فرقی نمی کنه ایرانی باشن یا غیر ایرانی ، آدمهای اون مدلی رو هم دیدم ، یه آقایی یه خونه زاد داشت ، یعنی بنده خدا از بچگی آورده بودنش خونه پدر خانم این، بعد توی خونه همه این ها کار می کرد،بعد برای خودش جوجه سفارش میداد ، اون آقای مستخدم باید تخم مرغ میخورد !
یادمه یکی از داستانهای کوتاه یک کتاب بود. متاسفانه اسمش یادم نیست.
ممنونم
سلام
چقدر خوبه که از این موضوع نوشتی
منم بعد از عمل زانوی مامانم دو بار برای کمک، از این خانم ها که آشناها معرفی میکردند آوردم و هردوبار دقیقا همین حس را داشتم که ایشون سرکارگر من هستند!!!! و دیگه هم تکرارش نکردم به دلایل شخصی خودم!
اما مجبورم برای راه پله ها و مشاعات ساختمان تمیزکار بیارم و از یه جایی به بعد تجربه بهم ثابت کرد اصلا داشتن تمیزکار ثابت کار درستی (برای من) نیست... برای همین از اپلیکیشن آچاره تقاضای نیروی میکنم و هیچوقت هم نیروی قبلی را درخواست نمیدم... با این حال هم هربار مشکلات مخصوص خودمون را داریم
سلام . متوجه ام که چی میگی ، برای من هم همینطور !امیدوارم آدمهای خوب سر راهت قرار بگیرن.
سلام
نیروهای کمکی ازینکه خودشان هم نیازمند نیروی کمکی هستند و دریافت نمی کنند عصبانی اند.
خانمی تشریف می آورد خانه ما،کهدر بیمارستان هم شغل شریف شان تمیز کردن کف سالن و شیشه ها و روی پیشخوان بود.اما وقتی به خانه ما می آمدند از بسیاری کارها خود داری میفرمودند.به قول شما مایع شوینده فلان باشد تی فلان مدل باشد و...
روزی کهایشان تشریف می آوردند من نیز پا به پای شان همراه بودم و کار میکردم من با علاقه و ایشان از سر اجبار .تا اینکه مصمم شدم از بسیار مرتب و تمیز بودن چشم بپوشم مبادا چیزی جا به جا شود که اعضا خانواده ناراحت شوند.الان مدتیست(چندین سال)که خانه ما برق نمی زند ولی مشکلی هم نداریم .مسلما آنها قضاوت هایی می کنند و مقایسه هایی.مثلا خانمی که تمیز کار بودند به من گفتند منزل فلان کسی کار می کردم ما به این کدبانویی اقبال نداریم او به این بی هنری عزیز است.خدا بده شانس.یا فلان منزل فلان مشخصات دارد و (اطلاعات دیگر که حتما میتواند بفروشد).
مال ات را جمع کن ،همسایه ات را دزد مکن.
سلام ، بله به شدت مقایسه می کنند ، اون خانم یه بار تو خونه ما در مورد یه نفر گفت : خونه اش کثیفه ، به جای اینکه بری بگردی ( با عرض پوزش) بتمرگ تو خونه ات کارهاتو بکن!!!
. خوب قطعا حرف من رو هم تو خونه کسی دیگه میگه.
سلام
یادمه سالها پیش یک داستان کوتاه در این مورد از عزیز نسین خوندم (البته اگه واقعا مال عزیز نسین بوده باشه و نه مترجمش!)
ظاهرا این مشکل بین المللیه!
سلام ، تا حالا اسم این نویسنده رو نشنیده بودم ، ممنون بابت معرفیش ، کلی کتاب تو طاقچه ازش هست ، تصمیم دارم بخونمش ، اگه اسم کتاب خاطرتون بود محبت کنید بنویسید