هرکه دارد شیوه نامردمی چون روزگار ، از جفای مردمان در روزگار آسوده است



وسط خیابونمون  بین جدول ، یه جایی رو باز کردن روی سرعت گیره ،  خط کشی عابر پیاده است ، امروز خیابون ترافیک شده بود ، یه تاکسی از اونجا تصمیم گرفت دور بزنه ، حقیقتش،  اول فکر کردم میخواد از روی جدول بیاد ! به محض اینکه فرمون رو چرخوند ، پلیس راهنمایی رانندگی تک آژیر کشید و دیدم موبایلش رو گرفته بالا داره ازش عکس میندازه ، تاکسی دوباره برگشت به حالت اول ، ولی دیگه دیر شده بود چون پلیس بهش اشاره کرد بزنه کنار.( بیگ لایک)

جلوتر یه فرعیه یه طرفه رو یه نفر دنده عقب رفت تو خیابون اصلی ، تو خیابون اصلی هم یکی داشت دنده عقب میومد برسه به فرعیه ، دوست داشتم بکوبونن بهم !

چی میشه تعطیلات میشه آدمها فکر می کنند مجازن به هر کاری؟!

چند سال پیش کنار کاخ سعدآباد  کنار یه ساختمون بین فضای پارکینگ و در ورودی یه خونواده ای زیلو انداخته بودن و بساط ناهار !

طرف اومده مسافرت ، همه جا رو تفریحی می بینه و تفرجگاه!

اون موقع که اینستا داشتم یه عکسی دیدم از اطراف استخر لاهیجان که یه سری مسافر چادر زدن ، بعد لباس هاشون رو شسته بودن آویزون کرده بودن  رو نرده های کناره پایینش یه تعداد بالا از مردم بومی از این دست تجربیات داشتن و ناراضی بودن ! حق میگفتن ولی یه سری آدم  زیر بار نمیرفتن.

ممکنه یکی اون قدر درآمد نداشته باشه که بتونه جایی رو اجاره کنه، شاید هم یه سری دوست دارن این مدلی برن سفر ، باشه! مشکلی نیست ، اما نباید بگرده یه جای مناسب تر پیدا کنه ؟! مگه آدم نباید خودش رو با محیط وفق بده؟! محیط رو که با خودشون نباید وفق بدن!

مثل اینه ، که من دوست داشته باشم برم رستوران ، ولی وقتی وارد شدم یادم بیاد که دوست داشتم روی تخت بشینم ، نه پشت میز!

تو ذهنم این باشه که پول قراره بدم ( این مشکلیه که تو عمومِمون هست، فکر میکنیم چون پول میدیم مالکیت بهمون دادن) پس کفش ها رو در بیارم،  برم چهارزانو بشینم روی میز  :|

یه پویشی راه انداختن نه به تصادف ! یه درصد فکر کنید اثرگذار باشه ! به حرف باشه ، نه به بی فرهنگی ، نه به بی مبالاتی ،نه به گرونی ، نه به ... 

مشکلات رو حل کردم براتون یه تنه


پ.ن: عنوان از مرحوم رهی جان معیری قشنگ و خوش تیپ