نامه به پسر همسایه

توی بالکن چند تا گلدون گذاشتم، بعضی هاش برای اینکه قشنگن مثل انار و ساناز و شمعدونی و چند تا هم برای اینکه بوشون رو دوست داشتم مثل یاس و میخک هندی، سر شب که میشه، به گلها آب میدم بوی یاس ها بلند میشه ،میخک هندی هام خیلی عطر واضحی نداره ، شبها که میخوابیم از نیمه شب که میگذره ،یه بوی سیگارِ تندی از سمت بالکن میاد توی اتاق، گاهی فکر میکنم سیگار نمیتونه این حجم بو داشته باشه، شاید چپق باشه ، بلند میشم ،دستگاه تصفیه هوا رو میزنم ، پتو رو میکشم تا زیر بینیم  بلکه بتونم بخوابم.  اما اون چیزی که واقعا دوست دارم، اینکه یه نامه بنویسم به پسر همسایه پایینی که حدود بیست ساله است و بگم بسیار خوشحالم که بزرگ شدی ،خیلی وقته دیگه صدای توپ بازیت بالا نمیاد، کیف کردم دیدم خودت نشستی پشت فرمون و رانندگی میکنی  امااااا انصافه که از بالکن من برای تو بوی یاس بیاد و از بالکن تو بوی چپق ، اون هم نصفه شب ، اون هم در این حجم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد