آرزویی چه محال

صبحها ، حالت عادی وقتی بیدار میشم ،معمولا اول از گوشه پرده آسمون رو نگاه میکنم، اگه نسبتا تمیز باشه و اندک آبی توی آسمون باشه کلا پرده رو میکشم کنار، گاهی ، گاهی، شبِ قبل، بادی بلند شده، به مدد مسئولین اومده ،هوا میشه مثل عیدها که تهران خلوته و آسمونش دیدنیه ، واقعا روز آدم ساخته میشه همه چی به نظر خوب میاد اون قدر که دوست داری برای آسمون برقصی

توی این چند روزِ اینقدر هوا افتضاح بود که اصلا پرده رو کنار نزدم ، فقط هر از گاهی نگاه میکنم و نچ نچ کنان و نفرین کنان  برمیگردم سر کارم ،

داشتن هوای سالم و تمیز حق بدیهی و ابتدایی بشرِ ، فکر کنم مسئولین نمی دونستن ما میتونیم چایی رو کلا از سبد غذاییمون حذف کنیم ولی متاسفانه اکسیژن رو نه ، میتونستن اون مبلغ هنگفتی رو که دادن برای خرید چای (دبش) بدن برای رفع مشکل آلودگی هوا . والا من نوعی راضی بودم تا آخر عمر چایی نخورم  ولی زیر آسمون آبی قدم بزنم ، بتونم درست نفس بکشم  و...


پ.ن:  مگه چای شمال چه ایرادی داره چای خارجی وارد میکنید،اون هم در این حجم!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد