یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود

مدرسه (راد) از کلاس پنجم برای هر درسی یه معلم گذاشته ، چیزی که برای من خیلی جذابه مواجهه معلم های جوونتر با بچه هاست . 

سیستم آموزش و پرورش ،در زمان ما جوری بود که حتما یه نفر آنتن توی کلاس بود، که می رفت به معاونین و مدیر خبرهای داخل کلاس رو میداد ، خوشبینانه ترین حالتی که میتونم براش در نظر بگیرم ،اینکه نسل ما به دلیل پدیده انفجار جمعیت (متعاقب انقلاب و جنگ)،توی کلاس هایی بالای ۴۰‌_۴۵ نفر درس میخوند و به هرحال کنترل این همه دانش آموز کار راحتی نبود و شاید این تنها راهی بود که اون موقع وجود داشت . 


راد‌ تعریف کرد که بچه ها یادشون رفته بود تمرین علوم رو حل کنند ،دسته جمعی نشستن و حل کردن ، ساعت علوم که رسیده، یکی از بچه ها بلند شده گفته:آقا ، بچه ها توی خونه ننوشته بودن و ساعت قبل نوشتن . معلم در جواب گفته: خوب قرار بود بنویسن که نوشتن و آوردن  و در مذمت خود شیرینی حرف زده . سر کلاس ریاضی هم یکی سوت زده ، معلم پرسیده کی بود ؟ اگه خودش بگه بیرونش نمیکنم ، فرض کنید، ایکس نامی  بلند شده گفته مثلا (کامی ) بوده معلم گفته: به تو چه ربطی داشت مگه من گفتم که بقیه بگن!  خود کامی با خجالت بلند شده وگفته: من بودم  و ببخشید ، معلم هم واقعا تنبیهش نکرده . (در ستایش صداقت)

واقعا خوشحالم که معلم های جدید و جوون به بچه ها علاوه بر درس چیز های این چنینی که خیلی مهمتر از درس هست رو آموزش میدن و در واقع روی پرورش بچه ها کار میکنند . بیش باد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد