دستهای آلوده

خیلی یهویی خواهر و برادرم قرار شد بیان خونمون برای تولدم ، برای اینکه استرس نگیرم ، به حرف همسر که داشت فوتبال قطر و اردن رو نگاه میکرد و میگفت فردا خودم میرم  خرید ،وقعی ننهادم و ساعت حدودای ۸ شب ، شال و کلاه کردم برم میوه بخرم  ، رسیدم دم میوه فروشی دیدم صندوقدار و صاحب مغازه و چند نفر دیگه رو به تلویزیون وایسادن  و سخت مشغول تماشای فوتبالن ، صاحب مغازه خیلی در بحر فوتبال بود وبی توجه به دور و بر، انگشتش ، آخ، انگشتش توی بینیش بود ، پام شل شد ، ولی فکر کردم  پشت صندوق که نیست ،میوه فروشی دیگه ای هم نیست، رفتم میوه ها رو برداشتم ،سلام علیک کنان میوه ها رو گذاشتم کنار صندوق ، آقایی که پشت دخل نشسته بود حساب کتاب کرد، یه عادتی دارم ، تک دست کارت رو نمیدم ، معمولا دو دست کارت رو  میگیرم سمت فروشنده ، این کار رو کردم ، صاحب مغازه از کنار آقای صندوقدار بلند شد، خواست احترام مضاعف بذاره ،بلند شد دونه دونه کیسه های میوه رو برام از دسته کیسه ها صاف کرد، داد دستم تمام مسیر برگشت  به دستهام فکر میکردم  و بی حسی انگشتهام، به اینکه چرا پد الکلم رو بعد از باز کردن در خونه انداختم توی سطل آشغال ، احترام نمیخوام یه کم بهداشت رو رعایت کنید خوب





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد