نوبهار است، در آن کوش که خوشدل باشی

چهارشنبه به عنوان اولین عید دیدنی رفتیم خونه مامان، راد اونجا گفت گرممه، دست زدم به سرش دیدم تب داره ، فکر کردم امکان داره از من گرفته باشه ، بهش یه قرص دادم، غروب برگشتیم خونه ، همسر رفت  میوه بخره برای آبگیری، راد داشت لباسش رو عوض میکرد، صدام کرد : مامان ، ببین جوش زدم !

رفتم نگاه کردم: ، راد ، آبله مرغون گرفتی !!! ( واقعا نمیدونم چطور ممکنه کسی که همش خونه بوده )

بللله ،بدین ترتیب ما مجدد تو خونه نشستیم . باید تو سایت کارزار پیشنهاد بدم وزارت کشور یه هفته دیگه تعطیلات رو تمدید کنه .

میونه خاکشیر درست کردن و پماد زدن و ناز کشیدن و .....سرانه مطالعه رو دارم میبرم بالا ،کتاب آب نبات هل دار، آب نبات دارچینی ، آب نبات نارگیلی رو خوندم ، ( مجموعه داستانه ، آب نبات پسته ای هم هست که نخوندمش البته )طنزِ ، با مزه است ، یه جاهاییش رو بلند خوندم که راد هم بشنوه و بخنده که مقبول افتاد. اگه خواستید بخونید یادتون باشه که حتما باید هل دار رو اول بخونید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد