اندراحوالات این روزها

  • گفتم که با یه فاصله ای مشرف به خیابونم ، روز اول بعدِ حمله ایران ، خیابونِ همیشه ترافیک ما ، خلوت بود ، یه چیزی مثل صبح های جمعه، دیروز هم تقریبا همینطور بود، امروز ترافیک نیست ولی ماشینها زیاد شدن ، به این فکر میکنم یعنی آدمها الکی میان توی خیابون؟ اگه کار مهم باشه که آدم تحت هر شرایطی انجامش میده ، اگه نسبتا مهم هم باشه چون اتفاق خاصی نیفتاده بود باز آدمها باید انجام میدادن ، جریان چیه ؟ حجم کارهای غیر ضرور فکر کنم زیادِ.
  • رفتیم یه مهمونی خونوادگی ، داشتم با کسی صحبت میکردم دیرتر وارد جمع شدم ، دیدم خواهرزاده عزیز روی شزلون نشسته و اگه بخوام از جمع دور نباشم، فقط کنار اون جا خالیه ، نشستم و خوب، قابل تکیه دادن که نیست ، گفتم :آخه چه چیزیه!؟ به بارگاه یزید فکر میکرده طراحش ! خواهرزاده اول با سر یه تاییدی کرد و گفت: کدومشون رو میگی اینا یا اسرائیل؟!  من: مبل رو میگم خندید و گفت :آخه بقیه دارن در مورد جنگ حرف میزنند:| 
  • قبل عید قرار بود بریم سفر به دلیل سردی هوا لغو کردیم ، چون برآوردم این بود که بنزین رو توی عید گرون میکنن ، پولی رو که بابت اون سفر موند توی حسابم، رفتم سکه و یه زنجیر خریدم که ارزش پولم کم نشه ، بنزین گرون نشد ولی ...
  • یه رفیقی دارم که کاناداست ، سر پرواز اکراین چند ماه بعد تماس گرفت و دلخور بود چرا مردم توی ایران آنچنان که باید مطالبه ای نداشتن ، ( که از نظر من اینطور نبود که میگفت) بهش گفتم: خودت بشمر ببین چند تا اتفاق اینجا میفته و اصولا اونقدر اتفاق این منطقه داره که بیشتر از ۲ یا ۳ هفته نمیشه روی یه چیز زوم کرد . گذشت، زمان کرونا که با هم تلفنی صحبت کردیم گفت: کانادایی ها اونقدر همیشه به روال و روتین زندگی کردن خیلی دست و پاشون رو گم کردن و ما ایرانی ها چون اتفاقات غیرمترقبه زیاد دیدیم به نظرم راحت تر باهاش برخورد میکنیم و خودمون رو جمع و جور میکنیم .
  • بیاید این بالایی رو گذاشتم ببینید هی میگید خاورمیانه باتلاق بشریت و فلان و بهمان ، الان اتوماتیک واربالا بودنِ هوش هیجانیتون رو مدیون همین خاورمیانه اید
  • شاید خدا قصه ات رو، از نو، نوشته باشه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد