ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
فکر کنم تو فیس بوکم بود ، نوشته بودم که دیدن مو، تو غذایی که خیلی دوست دارید شبیه دیدن یه رفتار بد تو آدمیه که بسیار براتون عزیزِ . همون جور مستاصل میشید!
کامنت ها اکثرا اینطوری بود که خوب مو دیگه ! مهم نیست .
برای من متاسفانه خیلی این قضیه مهمه ، اگه خونه مامان یا خواهر باشه که راحت دیگه نمیخورم یا یه غذای دیگه میخورم ، اخم هم میکنم که چرا حواسشون نبوده .
کم پیش اومده ولی تا حالا تو هر مهمونی که این اتفاق افتاده بچه های صاحبخونه که با هم جور تریم ، یه جوری بشقابم رو عوض کردن که بقیه مهمونها هم متوجه نشن. اوایل ازدواج یه بار یه خاطره تعریف کردم که تو خونه یه فامیل بشقابم رو عوض کردیم و ... ، همسر گفت: چه بی ادب! یه موقع تو خونه ما این کارو نکنی ، مامانم ناراحت میشه! ( البته معتقد بودم و هستم کسی که ناراحت میشه باید موقع آشپزی ، کلاه خودی ، لچکی ، روسری چیزی بذاره روی سرش) . اما به دلیلی قصدم نبود ایشون( مامانش) رو برنجونم!
یه بار خونه همسراینا همه غذا کشیدن و دور میز میخوردیم ، فوتبالی چیزی نشون میداد به گمونم ، همه بلند شدن رفتن سمت تلویزیون ، فقط مادر همسر نشسته بود و منو یه مو تو بشقابم .
هی نوشابه میخوردم ، ماست میخوردم و فکر میکردم چیکار کنم ، اون بنده خدا هم به رسم ادب نمیخواست منو تنها بذاره ، تو یه لحظه تصمیم گرفتم ! دستمال کاغذی که توی دستم بود زیر میز کاملا باز کردم و گذاشتم کف دستم ،یه آن که مادر همسر روش رو کرد سمت تلویزیون ، چنگ زدم و تمام پلو توی بشقابم رو تا جایی که میشد با دستمال کاغذی از تو بشقاب برداشتم . خیلی سریع، وقتی برگشت من داشتم ادای خوردن درمیاوردم ، اندازه چند قاشق هم توی بشقابم بود که گفتم : وای ببخشید من زیاد کشیده بودم ، سیر شدم و تشکر کردم. :) شانسم این بود که غذا قیمه بود آنچنان خواستنی نبود که غصه نخوردنش رو بخورم و فقط مسرت این سرعت عمل توی ذهنم موند.
من و همسرم ببشتر از من حتی به این مو تو غذا حساسیم یعنی بشقاب غذا خالی میشه تو سطل زباله و بعدشم دیگه نمیتونیم غذا بخوریم و تا حالا یک مورد هم پیش نیومده از غذام مو دربیاد آنقدر که حساسم ولی چند بار تو مهمونیایی که با صابخونه رودربایستی داشتم این مساله برام پیش اومده و بشقاب غذامو همونطور گذاشتم و به بهونه های الکی نخوردم ولی خیلی موقعیت سختیه آدم نه میتونه غذاشو بخوره نه میتونه نخوره
سلام ، آخ آخ این حال رو فقط کسایی که بدشون میاد درک می کنند وقتی کسی براش مهم نیست و روش حساسیتی نداره از اساس متوجه نمیشه چیش عذاب آورِ
سلام من حساس نیستم چون میگم میزبان کلی زحمت واسه غذاش کشیده و حالا حواسش نبوده یه موبوده.میذارمش کناروبقیه غذامومیخورم.
اصلابه جزییات واین که ممکنه کثیف باشه و..فکرنمیکنم که داغون نشم
سلام ، خوب من اگه مو تو غذایی که خودم هم درست کردم باشه چندشم میشه و نمیتونم بخورم ، یعنی به اینکه از کجا اومده فکر نمیکنم ،مثلا اگه سنگ ببینم اکیه ، در میارم . ولی واقعا فکر میکنم میزبان مهمونی باید موقع آشپزی روی سرش روسری بذاره آشپزیش تموم شد بره موهاش رو بشوره و براشینگ کنه و ...خودم کسایی که موهاشون بازه و افشون کردنو راه نمیدم تو آشپزخونه ام، میگم اگه مو ببینم تو غذا گردن نمیگیرم پس نیاید کمک
سلام خانمى
این دوره زمونه هم همه حموم زیاد میرن 

واى الان اگر مامانم بود قشنگ میزد لهم مى کرد
واى شما دقیقا مثل مامان من هستین
قیافه مامانم اینقدر تابلو میشه که حد نداره و جالبه تا چند روز هم نمى تونه غذا بخوره
ولى من شکر خدا این مدلی نیستم ، اون قسمت و نمى خورم
مو دیگه
سلام ،اتفاقا یکی همینو بهم گفت، گفت حموم رفته بودم
یا میگن مگه فلانی رو دوست نداری ؟ اینم موی اونه ، گفتم من حتی موی خودم هم فرضا کنار بشقاب بیفته چندشم میشه ، به شکل مستقل به مو نگاه میکنم
در ضمن مامانتون رو دوست دارم
سلام
یاد یه لطیفه افتادم
میگن یه نفر چندبار از رستوران سر خیابونشون فلافل میگیره و هربار توش مو بوده کنجکاو میشه که جریان چیه؟ یک بار به یک بهانه ای خودشو میرسونه به آشپزخونه رستوران و میبینه آشپز بنده خدا فقط یک دست داره و فلافل ها را میگذاره زیر بغلش و میچرخونه تا گرد بشن
ببخشید
سلام ،
در قالب جوک که خیلی خنده دار بود امیدوارم ریشه در حقیقت نداشته باشه