۳/۱۴

امروز سر صبحانه همسر داشت در مورد عدد (پی) صحبت می کرد که ریاضیدانان تا فلان بیلیون رقم  اعشارش رو درآوردن و شاید این منتج بشه به اینکه هیچ دایره ای عملا وجود نداره و...... یهو فکر کردم کاش اینقدر بشر به همه‌چیز کار نداشت، کنکاش نمی کرد ، میذاشت بدوی می موندیم ، توی طبیعت زندگی می کردیم ، حتما منقرض میشدیم ؟ نه لزوما !!قاعدتا مثل سایر موجودات قویترین هامون می موندن ، در عوض زمین تخریب نمیشد، اینقدر سر و صدا و همهمه نبود، آلودگی نبود ،جنگ نبود . میشد همون‌ اول قصه، همونجایی که یکی بود، یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود، مگه بشر چقدر میخواست عمر کنه که ارزشش رو داشت به قیمت زندگی ، زندگی  رو از بین ببره .

در ستایش دیوانگی

دیروز صبح توی توییتر فهمیدم،رونالدو اومده ایران، چند تا عکس دیدم که مردم از تپه دارن میرن بالا تا برسن به اسپیناس و ... واکنشها هم متفاوت بود ، به درست و غلط بودنش و اینکه همه دنیا اینطوره هم  کار ندارم  ،ولی  ما ها که میریم عروسی، قیافه هامون یه جوری میشه وقتی عروس و دوماد تحویلمون میگیرن انگار که ولیعهد یه کشوری داره باهامون حال و احوال میکنه ، ما ها که وقتی یکی میمیره دوست داریم وانمود کنیم  سری از هم سوا بودیم ،خیلی اوقات به دروغ میگیم مرحوم ما رو یه جور دیگه دوست داشت (طبیعتا کسی اون موقع حال نداره پاشه بگه حالش از تو یکی بهم می خورد)، ما ها که یکبار گربه یه آدم مشهور گربه توی محلمون رو لیس زده به همه میگیم ، برای ما چرا باید عجیب باشه که آدمها برای گرفتن یه عکس، یه امضا از رونالدو  اینطور خودشون رو به آب و آتیش میزنن ؟!!

پ.ن :عنوان کتابیه از آراسموس ، متن کتاب ربطی به متن نداره :)))

وایسا دنیا ، وایسا دنیا

نمی دونم چرا بعضی ماهها، انگار سرعتشون بیشتر از ماههای دیگه است . مثلا فروردین ،خودش دو ماه حساب میشه تا ۱۵ فروردین یه عمر میگذره از ۱۵ تا آخر ماه هم با یه سرعت لاک پشتی می رسیم به سی و یکم ، اماااا شهریور انگار شوماخر نشسته پشت فرمونش کی میاد و کی تموم میشه اندازه یه پلک زدنه، کلی کار داشتم که انجام ندادمشون ، هفته دیگه اول مهرِ هنوز کیف برای (راد) نخریدیم ، واکسن آنفولانزا نزدیم، چشم پزشک نبردیمش ، کاش شوماخر بلند شه و یه پیرمرد بشینه پشت فرمون از همون ها که نهایتا با سرعت۴۰ میرن و تا وقتی صدای موتور ،فضای توی  ماشین رو کامل پر نکرده، دستشون رو از روی فرمون برنمیدارن و دنده رو عوض نمیکنند.یکی مثل راننده نیمه دوم فروردین.دلخوشم به تعطیلی دو مهر شاید مدرسه ها امسال از سه مهر باز بشه یه روز هم یه روزِ ، وایسا دنیا 

آلیس در سرزمین عجایب

از وقتی شنیدم  ویروس جدید اومده (چرا همیشه یه ویروس جدید میاد راستی؟) دوباره ماسک میزنم ، بعد هر جا میرم ، همه با تعجب نگاه میکنند ، انگار این ما ها نبودیم که از بهمن ۹۸ یه پاندمی رو تجربه کردیم ، بعضی ها هم می پرسند خدا بد نده !! غافل از اینکه تجربه ثابت کرده ،اونهایی که خدا بهشون بد داده، معمولا خیالشون راحته و ماسک نمیزنن بلکه راه میفتن  اینور و اونور و چون فکر میکنند به بیماری هم زکات تعلق میگیره  ،مریضی رو نشر میدن.گاهی فکر میکنم  کاش یه چیزهایی از حافظه فرهنگی یه ملت حذف میشد قلبا امیدوار بودم این سنت ماچ کردن بعد کرونا  کلا به وادی فراموشی سپرده بشه که متاسفانه چون هزینه مادی روی دوش ماچ کننده  نداره ، همچنان سفت و محکم و استوار پابرجاست  در نتیجه ترجیح میدم وانمود کنم که هنوز مقیدم به حفظ فاصله اجتماعی .البته این بین  به بقیه حق میدم که براشون عجیب باشم چیزی شبیه به آلیس در سرزمین عجایب یا بهتربگم عجایبی در سرزمین آلیس!!!

یک تکه از بهشت، جا مانده بر زمین!

تازگی ها وقتی میرم شمال، بیشتر از قبل قدر سر سبزی رو می دونم، نگرانم برای شالیزار، برای زمین های کشاورزی، برای جنگل ، دوست ندارم که این سرسبزی جاش رو بده به ویلا های رنگ و وارنگ ، این زمین ، این سرسبزی ، این بهشت باید بمونه برای همیشه، برای آیندگان . آفرین میگم به مردم هر تکه از این خطه (گیلان، مازندران، گلستان) که اینقدر براش مهمه که از پول میگذره و مقاومت میکنه و به رنج میگذرونه ولی زمینش رو نمیفروشه(به هر علتی) امیدوارم اون قدر خدا به مالش برکت بده که هیچوقت  مجبور به فروش خاک نشه.  دریغ است شمال که بیابان شود